کد خبر: 308525
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۱
بازدید 95
از دو جلد کتاب در کانون فارس رونمایی شد

در پنجمین روز هفته ملی کودک از دو جلد کتاب داستانی برگرفته از واقعیت، در مورد شهیدان علی اکبر علیشاهی و علی‌اکبر توفیقی به قلم سعیدرضا کامرانی و با همکاری معاونت فرهنگی، اجتماعی، ورزشی شهرداری شیراز، رونمایی شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون فارس، کتاب‌های «تی‌رز» و «بستنی» قصه‌هایی هستند بر اساس خاطراتی از جبهه و دفاع مقدس که به قلم سعیدرضا کامرانی، مدیر کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان فارس تحریر شده است.

تصویرگری این کتاب را سحر نعیمی، مربی هنری مراکز کانون پرورش فکری شیراز بر عهده داشته  و نشر  فرهنگستان ادب در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه آن‌ها را به چاپ رسانده است.

در بخشی از کتاب بستنی قسمتی از وصیت نامه شهید علی اکبر توفیقی آمده است: الهی تو شاهد باش که من این راه را خودم انتخاب کرده‌ام. کسی به من این راه مقدس را تحمیل نکرده است. با چشمانی باز و قلبی مطمئن به این راه که خداوند وعده آن را فرموده قدم نهادم و تا پای جان استقامت خواهم نمود. خدایا تو مرا به راه راست هدایت کن و گناهم را ببخش.

در بخشی از داستان کتاب «بستنی» می‌خوانیم: همیشه وقتی از نی‌ریز بر می‌گشتیم به سمت مناطق جنگی خوزستان، از کمربندی کازرون رد می‌شدیم تا علی اکبر رو سوار کنیم. اونم قبل از این که سوار بشه پاش رو می‌ذاشت روی رکاب مینی‌بوس و می‌گفت: برادرا، یا علی! بفرمایید بستنی توفیقی، مهمون من. مغازه بستنی ما نزدیکه. اما همیشه وقت تنگ بود و هیچ وقت جور نشد که مهمونش بشیم.

شهید علی اکبر توفیقی در سال ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلستان شهدای کازرون به خاک سپرده شد.

در بخشی از کتاب «تی‌رز» که به شهید علی اکبر علیشاهی اختصاص دارد، آمده:

علی اکبر خوش قیافه بود. موهای طلایی و چشم‌های روشنی داشت و قدش هم کمی کوتاه‌تر از سعید به نظر می‌رسید. پوست صورتش در آفتاب، برونزه شده بود. شوخ طبع بود و به دل می نشست. حرف‌هایش بوی مردانگی می‌داد. همین باعث شد سعید از او خوشش بیاید و درخواستش را بپذیرد. .. .سعید روز به روز به علی اکبر و شیطنت‌های نوجوانیش بیش‌تر دل می‌بست. اگر روزی علی اکبر دیر می‌کرد، سعید دلواپس و بی‌تاب می‌شد.  

شهید علی اکبر علیشاهی در سال ۱۳۶۶ در شلمچه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلستان شهدای زرقان به خاک سپرده شد.

شهید در وصت‌نامه‌اش گفته: لحظاتی که از ما می‌گذرد در عین اینکه افتخارآفرین و غرورانگیز است ولی مسئولیتی عظیم بر دوش همه ما به سنگینی کوه‌هایی عظیم سر به فلک کشیده سنگینی می‌کند و در واقع می‌توان به روشنی گفت که لحظه لحظه‌مان مورد بازرسی و بررسی قرار خواهد گرفت.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 17 =