رها, شخصیت اصلی این رمان دختر نوجوانی است که با مادر و پدرش در تهران زندگی میکند. تکلیف درس جغرافی او درباره یکی از شهرهای ایران است. او دوست دارد جایی را انتخاب کند که با دیگر شهرها متفاوت باشد. او به دنبال نقشه ایران به سراغ کمد مادر میرود و به جای نقشه، بستهای را پیدا میکند که محتویات آن راز تکان دهنده و هولناکی است.
شناسنامه و عروسکی در آن بسته است. شناسنامه هویت واقعی او را فاش میکند. هویتی که باعث میشود از این پس او با اطرافیانش دستخوش بحران شود. مشاور هم کاری از پیش نمیبرد و رها چون سد در برابر آنان میایستد.
با شرکت در مسابقه کشوری شطرنج و آشنایی با شیرین دختری از کرمان تصمیم دارد به تنهایی به کرمان برود ولی مینو او را تنها نمیگذارد و همراهش میرود. او در کرمان عمه خود را ملاقات میکند و با حقایق تازهای درباره زلزله و رویدادهای پس از آن روبرو میشود. دیدن زندگی عمه و دانستن آن حقایق سبب میشود که او خود را با شتاب به تهران برساند و به آغوش خانواده بازگردد. او زمانی که مادر از خستگی جلوی تلویزیون به خواب رفته بالش را زیر سرش میگذارد و پتو را رویش میکشد و آهسته، خیلی آهسته طوری که هیچ کس نشنود در گوش او زمزمه میکند: «دوستت دارم.»
در این جلسه اعضا به عقاید و احساسات نویسنده و تاثیرگذاری او در روند داستان و توصیفات به جای راوی اشاره کردند. ایده داستان را برای نوشتن یک رمان، مناسب دیدند ولی بر این باور بودند اگر نویسنده ماجرا و اتفاقات را اول داستان لو نمیداد شاید داستان ماجراهای جذابتری را همراه داشت و نویسنده مجبور نبود عواطف خود را از زبان راوی بیان کند.
اعظم جلالیان مربی ادبی مرکز به نقش متفاوت مادر و حضور زنان به صورت داوطلب در شرایط بحران برای کمک به هموطنان خود در این داستان اشاره کرد و نقش مینو را به عنوان یک مادر در این داستان متفاوت از مادران دیگر داستانها دانست. در ادامه صحبتهای اعضا، جلالیان پیرامون راوی گفت: نویسنده میتوانست با توجه به تنها بودن و درونگرا بودن رها از منولوگ نیز استفاده کند تا رد پای نویسنده در نقش راوی کمرنگتر شود.
وی در ادامه «مسئله هویت» را بیان میکند. و از آنجا که نوجوانی سن جستوجوی هویت است و شناختن خود و دانستن اینکه چه کسی هست برای این گروه سنی مسئله مهمی به شمار میرود.
او در ادامه به دو نگاه متفاوت در حوادث طبیعی پرداخت. اول نگاه رسانهای که اتفاقات و آمار ضرر و زیان را بیان میدارد و دوم نگاه هنرمندانه که خواننده را با خود به دل ماجرا میبرد و به این که حوادث طبیعی مانند زلزله، سیل و یا جنگ چه عواقب روحی و روانی برای آسیبدیدگان به جا میگذارد میپردازد. مربی از حادثه سیل یزد و اتفاقاتی که در یزد شاهد آن بودند صحبت میکند.
رمان" حتی یک دقیقه کافی است" به زیبایی و ژرف بحرانهای روحی نوجوانان به ویژه آنان که دستخوش چنین مشکلاتی هستند را بیان میکند و همانندسازی با آن موجب تسکین آنان خواهد شد. در ادامه اعضا در کارگاه داستاننویسی با دیدن عکسهایی از سیل یزد به نوشتن داستان کوتاه با این موضوع پرداختند.
در پایان نیز با حضور مربی مسئول مرکز شماره یک نجمه احمد زاده اعضا داستانهای خود را قرائت کردند.