به گزارش روابطعمومی ادارهکل کانون استان کرمان، در نشستی که به میزبانی کانون پرورش فکری سیرجان و با حضور گرم اعضای انجمن ادبی آن و همکاری موسسه فرهنگیهنری معراج اندیشه گلگهر سیرجان، ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ برگزار شد، جعفر توزندهجانی از نزدیک آثار اعضای انجمن ادبی سیرجان را شنید و به صورت مجازی داستانها و اشعار دیگر اعضا را گوش داد.
توزندهجانی ابتدا خود را بزرگشده کرمان و آشنا با این دیار و مردمانش معرفی کرد و خاطراتی از سینماها و اولین انیمیشنهایی که در رفسنجان دیده بود را بازگو کرد و دنیای نوجوانی پر از داستان و کلمه و کتابش را وامدار استانی دانست که در روزی بارانی دوباره برای بازگویی واژه و داستان و روایت پذیرایش بود.
وی بعد از شنیدن چند اثر از بچههای انجمنهای ادبی کانون کرمان، نویسنده واقعی را کسی دانست که چیزهایی بنویسد که در دنیای واقعی دیده نمیشود و گفت: همین که چند لحظه بتوانید خواننده را از دنیای واقعی جدا و با خود و دنیای داستان همراه کنید نویسندگی انجام دادهاید.
بعد از اینکه دوربین وبکم اعضای مرکز فرهنگیهنری شماره سه شهر کرمان فضای تاریخی و سقف بلند و باقدمت یخدان مویدی را به مهمانان نشست در سیرجان نشان داد و برگشت و داستان دیگری از بچهها را به گوش حاضران رساند نویسنده کتاب «چرا دریا عصبانی شد» افزود: رمان مثل یک درخت پرشاخ و برگ است و داستان کوتاه همچون یک شاخه گل است که هر کدام زیبایی و ویژگیهای خودشان را دارند. داستان کوتاه کوتاه یا داستانک معمولا طرح سادهای دارد و با دیالوگ پیش میرود و نبود شخصیتپردازی و کمبود فضاسازی در داستانک را پایان شگفتانگیز آن جبران میکند. در نثر نویسنده کلمه مناسب را در جای مناسب به کار میبرد ولی در داستان باید توجه داشت از آوردن کلمات کلیشهای و کلی پرهیز شود، کلمات زاید و اضافه حذف شود و واژههای صمیمیتر و واقعیتر با توجه به شخصیت و از زبان او انتخاب شوند.
نویسنده کتاب «کرمی که هیولا شد» فضای داستان را اتمسفر آن و محیط داستان را جایی که داستان در آن رخ میدهد معرفی کرد و شرح داد: روایت، روند تولید قصه با استفاده از جملات تکهتکه و گاهی با یک پیوند است. در داستان بلند هم فصلبندی کمک میکند تا گذشت زمان یا تغییر مکان را نشان دهیم.
توزندهجانی همآوا با صدای بارش باران پشت پنجرههای مرکز فرهنگیهنری کانون سیرجان در ارتباط با اعضای انجمن ادبی رفسنجان خاطرات تپههای نوق و باغهای پسته را یادآور شد و اضافه کرد: نویسنده کسی است که مخاطب را از واقعیت واقعی به واقعیت داستانی برساند و برای رسیدن به این هدف باید از چیزهایی که روزمره با آن سر و کار دارد و ملموس و شناخته شده است بنویسد. لهجههای محلی و استفاده از اصطلاحات و کلمات محلیِ در خدمت روایت و همچنین لحن و صدای شخصیتها به مخاطب کمک میکند تا محیط داستان را روشنتر ببیند و با آن ارتباط بگیرد.
در این نشست پربار و صمیمانه شکوفه صمدی عضو مکاتبهای و مربی سابق کانون پرورش فکری، ویراستار و مروج کتاب و برگزار کننده کارگاههای آموزشی کتابخوانی هم جعفر توزندهجانی را در نقد و بررسی آثار اعضای انجمنهای ادبی کانون استان همراهی کرد.
داستانها و شعرهای کوتاه و بلند اعضای انجمنهای ادبی کانون پرورش فکری استان کرمان در ساعاتی دلپذیر و شیرین خوانده شد، جعفر توزندهجانی و شکوفه صمدی با دستودلبازی و سخاوتمندانه هر آنچه برای رسیدن به قله داستاننویسی در کولهبار سالها تجربه داشتند به بچهها بخشیدند، مربیان و کارشناسان همراه و حامی کودکان و نوجوانان طرحها و نکتههای تازه را برای پیمودن مسیری هموارتر یادداشت کردند و باران همچنان میبارید...