وقتی کانون مورد وثوق خانواده‌هاست

از در مترو شهید بهشتی خارج می‌شوم، امروز سه‌شنبه ۲۶ اردی‌بهشت ۱۴۰۲ به علت شهادت امام صادق(ع) تعطیل رسمی است و جمعیت زیادی همراه با من در حال حرکت به سمت سالن جنوبی کودک و نوجوان نمایشگاه کتاب هستند، پا تند می‌کنم تا زودتر به خنکای سایه برسم، ولی قبل از ورود به سالن، تماشاخانه‌ی سیار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را می‌بینم، روی نمایشگر بزرگ یک تصویرگری کودکانه‌ است و موسیقی کودک پخش می‌شود؛ روبه‌روی تماشاخانه نیمکت‌هایی قرار داده شده‌ که روی آن سایه‌بان است.

خانواده‌ها همراه فرزندانشان روی نیمکت نشسته و در حال استراحت‌اند، جلو می‌روم، یک خانواده‌ی سه‌نفره‌ی کوچک در گوشه‌ای نشسته‌اند؛ پدر، مادر و یک دختر کوچولو که بعدا می‌فهمم اسمش هوراست. هورا اما اصرار دارد که :‌«شش ساله هستم اما خواندن بلدم». از مادرش می‌پرسم علت علاقه‌ی هورا به کتاب چیست؟ می‌گوید: «در خانه‌ی ما یک کتابخانه‌ی بزرگ وجود دارد که هر قفسه برای یکی از ما است، هورا همیشه دوست دارد کتاب‌های زیادی بخواند تا قفسه‌اش پر از کتاب بشود. نمی‌دانم دقیقا از کِی اما از وقتی خاطرم هست به کتاب علاقه داشت، وقتی برایش کتاب می‌خواندم می‌نشست پیش من و سعی می‌کرد به شکل کلمات دقت کند، تا اینکه یواش یواش اسم حروف را شناخت و بعدتر هم حرکت‌گذاری‌ها را، هم من و هم پدرش سعی می‌کنیم وقت کافی را برای کتاب‌خواندن برایش بگذاریم.»

وقتی کانون مورد وثوق خانواده‌هاست

از هورا و مادرش که خداحافظی می‌کنم به سمت غرفه ۱۸۱ کانون می‌روم. طراحی جالبی دارد. هر قفسه مربوط به یک رده‌ی سنی است و جلوی هر کدام از قفسه‌ها یک مربی که شال صورتی رنگ دارد ایستاده است و به بچه‌ها در خصوص کتاب‌ها مشاوره می‌دهد و آن‌ها را راهنمایی می‌کند تا به کتاب مورد علاقه‌ی‌شان برسند. جلو می‌روم تا با یکی از این مربیان با حوصله صحبت کنم. نامش آزاده مزرعی است و مربی‌مسئول مرکز ۲۳ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. درباره‌ استقبال بچه‌ها از نمایشگاه امسال می‌پرسم، می‌گوید: «بخشی از مراجعه‌کننده‌های ما والدین هستند که به علت حضور در مراکز کانون و یا شرکت در دوره‌های قبل نمایشگاه کتاب، شناخت خوبی از ما پیدا کرده‌اند و کانون را به عنوان مرجع و منبع معتبری از کتاب‌ها می‌دانند؛ حتی خیلی از اوقات پیش آمده که والدین به غرفه‌ی کانون مراجعه کرده‌اند و کتاب‌هایی که از سایر غرفه‌ها خریده‌اند را به ما نشان می‌دهند و می‌پرسند شما این کتاب‌ها را تایید می‌کنید؟ می‌توانم با خیال راحت این‌ها را در اختیار فرزندم بگذارم؟

وقتی کانون مورد وثوق خانواده‌هاست

بخش دیگری از مراجعه‌کننده‌های ما کودکان و نوجوانانی هستند که کتابی را در مراکز کانون خوانده‌اند اما چون برایشان با ارزش و مفید بوده می‌خواهند در نمایشگاه آن کتاب را بخرند و در خانه داشته باشند. علاوه‌ بر والدین خود بچه‌ها هم که می‌آیند به دلیل فضای متفاوت و فضاسازی شده‌ی غرفه‌ی کانون، این فضا را دوست دارند.» می‌پرسم بچه‌ها بیشتر با چه سبک کتابی ارتباط برقرار می‌کنند که پاسخ می‌دهد: «کودکان و نوجوانان سبک وحشت را بیشتر دوست دارند؛ مخصوصا نوجوان‌ها که می‌آیند خیلی دوست دارند در این زمینه کتاب داشته باشیم و یا سبک طنز، پسرها از کتاب‌های طنز و علمی خیلی خوب استقبال می‌کنند. برای مثال از مجموعه‌ کتاب‌های «جزیره‌ی بی‌تربیت‌ها» استقبال خیلی خوبی شده است. «جزیره بی‌تربیت‌ها»! چه اسم بامزه‌ای. داستان‌اش درباره‌ی یک خانواده‌ی سلطنتی بی‌تربیت است که شاهشان سرایدار یک کاخ موزه‌ است.

در حال ورق زدن کتاب هستم که توجه‌ام به قسمت دیگری در غرفه جلب می‌شود. یک فضای متفاوت که با ماکت مدادرنگی و گلدان‌های شمعدانی رنگی از بقیه‌ی قسمت‌ها جدا شده، روی دیوار پر است از پیکسل‌ و کنار مرغک‌های سبز رنگ کانون چند نقاشی دیگر هست. در آن میان چند نویسنده‌ی محبوب را می‌بینم که دارند برای بچه‌هایی که آثارشان را دوست دارند کتاب امضا می‌کنند.

وقتی کانون مورد وثوق خانواده‌هاست

یک مادر و دختر و یک پسر بچه وارد غرفه می‌شوند، نام دختر جانان دهقانی است، جانان سه سال و نیم دارد و حسابی مشغول نگاه کردن به یک کتاب است، مادر جانان می‌گوید: «سه فرزند دارم یکی جانان، پسرم نوجوان است و دختر بزرگم جوان است.» می‌پرسم آیا برای همه‌ی فرزندانشان از این سن کتاب می‌خریدند؟ می‌گوید: «دختر بزرگم از همان وقتی که کوچک بود برایش کتاب می‌خریدم، حتی برای یاددهی موضوع‌های کوچکی مثل موضوع حمام از کتاب استفاده می‌کردم و حالا هم برای جانان بر همان روال پیش می‌روم، البته الان با دخترم برای جانان کتاب انتخاب می‌کنیم.» موفقیت این مادر برایم جذاب است و می‌خواهم بدانم راز موفقیت‌شان در کتاب‌خوان کردن فرزندانش چیست که می‌گوید: «من خودم خیلی کتاب می‌خوانم و همیشه سعی می‌کنم در سن کم داستان‌ها را برایشان تعریف کنم یا با بازی و قصه توجه‌شان را جلب کنم، از طرفی همه‌ی محصولاتی که برای جانان تهیه می‌کنم داستان نیستند؛ بازی، پازل، جدول و عروسک بازی هم هستند، وقتی تمام این‌ها با هم باشد اشتیاق کودک خیلی بیشتر می‌شود.» می‌پرسم پسرش به عنوان یک نوجوان به چه سبک کتابی بیشتر علاقه‌ دارند، خانم کریمی پاسخ می‌دهد: «کتاب‌های پهلوانی را خیلی دوست دارد. اگر کتاب‌های مرتبط با شاهنامه‌اش را جمع کنی یک کتابخانه می‌شود. پسرم عاشق رستم و سهراب و داستان‌های مختلف شاهنامه است. همینطور به هزار و یک شب هم بسیار علاقه دارد.»

وقتی کانون مورد وثوق خانواده‌هاست

از غرفه‌ی ۱۸۱ خارج می‌شوم و می‌خواهم به غرفه‌ی ۷ کانون پرورش فکری کودک و نوجوان در سالن ناشران عمومی بروم، در میانه راه یک ون تزئین شده و پر از کتاب توجه‌ام را جلب کرد، مثل دیدن اتفاقی یک آشنای محبوب به اشتیاق به سمتش رفتم . یکی از چند کتابخانه‌ سیار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است، در جلوی ماشین یک میز و صندلی بود که کودکان دور آن‌ نشسته بودند و حرف‌های مربی را درباره‌ی کتابی از نشر کانون گوش می‌دادند، نمی‌خواستم حواس‌شان را پرت نکنم. پس مستقیم به غرفه‌ی ۷ رفتم؛ خیلی متفاوت بود، پر بود از میز و صندلی‌هایی که رویش مدادرنگی و مدادشمعی قرار داشت، دیوارها پر بود از تصویر بزرگان تاریخ ادبیات کودک به همراه متنی که آن‌ها را معرفی می‌کرد، یک نمایش هم در گوشه‌ی دیگری از غرفه جانبی‌ در حال برگزاری بود،. بچه‌ها مشغول تصویرگری بودند و قرار بود بعد از نمایش برنامه‌ی نقالی اجرا شود. روی صندلی‌ها خانواده‌ها هم همراه فرزندانشان مشغول تصویرگری و نقاشی بودند، داشتم خانواده‌ها را نگاه می‌کردم که خانم کبری بابایی را دیدم، خانم بابایی کارشناس مسئول ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان تهران است. به سمتش رفتم و خواستم توضیحی درباره‌ی فعالیت‌های غرفه‌ی جانبی بدهند. گفتند: «ما در غرفه‌ی کانون پرورش فکری کودک و نوجوان نماینده‌ای از فعالیت‌های مراکز کانون برای بچه‌ها را اجرا می‌کنیم. کانون بین ۴۰ تا ۶۰ فعالیت را برای بچه‌ها اجرا می‌کند و این امکان اینجا برای ما ایجاد شده است در فضایی که به کتابخانه‌ی مراکز کانون شبیه‌سازی شده بخش‌هایی از این فعالیت‌ها که بیشتر کتاب محور هستند را در اختیار بچه‌ها بگذاریم. از این بین قصه‌گویی بر اساس کتاب‌ها، تصویرسازی، تصویرگری جلد کتاب، نوشتن خلاق بر اساس موضوع کتاب، نقالی، بازی‌های کتاب‌محور و مشاوره‌ی کتاب بخشی از فعالیت‌هایمان است.»

وقتی کانون مورد وثوق خانواده‌هاست

برایم بسیار جالب است و می‌خواهم بدانم استقبال کدام رده‌ی سنی از این دوره از نمایشگاه بیشتر بوده که می‌گوید: «بیشتر بچه‌هایی که می‌آیند یا خردسال هستند و یا در اواخر دوره‌ی نوجوانی قرار دارند. مورد جالب دیگر رغبت بالای والدین به شرکت در فعالیت‌ها است، انگار والدین وقتی کنار فرزندانشان می‌نشینند دوست دارند همان کار را انجام بدهند. همچنین حتی اگر کودک کوچک‌تر از چهار سال هم وارد غرفه شد ما سعی می‌کنیم با آغوش باز پذیرا باشیم.»

می‌روم و کنار خانواده‌ها می‌نشینم، و همراه با بچه‌ها تصویر یک خرگوش صورتی را کج و کوله می‌کشم و به این فکر می‌کنم که بچه‌ها چه استعدادهایی دارند. کوله‌پشتی‌ام را برمی‌دارم و به سمت صحن مصلی حرکت می‌کنم و فکر می‌کنم که امسال کانون تمام سعی‌اش را کرده تا فراتر از یک ناشر باشد و باعث توسعه‌ی فرهنگ کتاب‌خوانی شود. دیگر آفتاب غروب کرده و در تماشاخانه‌ی دیگری از کانون تئاتر اجرا می‌شود و خانواده‌ها مشغول دیدن نمایشی هستند که پیش‌تر داستانش در کانون‌ پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شده است.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =