کد خبر: 339738
تاریخ انتشار: ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۳
بازدید 241
کتاب‌های کانون روح بچه‌ها را بزرگ می‌کنند

فرزانه ایران‌نژاد مربی سابق کانون پرورش فکری کرمان و نویسنده کودک و نوجوان معتقد است: بزرگترین حسن کانون برای من که سال‌ها درحسرت خواندن کتاب‌های خوب و مناسب بودم مطالعه کتاب‌هایی بود که دوستشان داشتم. کتاب‌های کانون روح من را بزرگ کردند و باعث رشد من شدند.

به گزارش روابط‌عمومی اداره‌کل کانون استان کرمان، بیست و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران و حضور کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با هزار عنوان کتاب در این نمایشگاه بهانه‌ای شد تا با مربیان نویسنده و کتاب‌شناس کانون استان گفتگویی داشته باشیم.

بنابر این خبر، فرزانه ایران‌نژاد مربی سابق کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سیرجان دلبستگی‌اش به کتاب و کتاب‌خوانی از سال‌های کودکی و نوجوانی‌اش این چنین آغاز کرد: «پدر مثنوی را دوست داشت و یک کتاب فرسوده هم از عشق فلک ناز و خورشید آفرین داشت که شب‌ها صدایش را به سر می‌انداخت و برایمان می‌خواند. برادر بزرگترم هم کتاب‌خوان بود. نشریات رشد جوان را از مدرسه می‌خرید و می‌آورد خانه، من هم آن‌ها را می‌خواندم. بماند که خیلی از مطالب هم مناسب حال و هوای کودکی من نبود. اما با ولع می‌خواندمشان. دوران نوجوانی‌ام درحسرت خواندن کتاب‌های خوب گذشت. آن روزها کتاب‌های نسرین ثامنی و فهیمه رحیمی دور از چشم مدیر و معلم‌های مدرسه بین نوجوان‌ها دست به دست می‌شد. برادرم وقتی یک شب یکی از همان کتاب‌ها را که بین کتاب درسی‌ام گذاشته بودم که پدر نفهمد بجای ریاضی دارم داستان می خوانم دید، کتاب را ورق زد و اخم کرد. دلم لرزید. توضیح داد که این کتاب‌ها مناسب سن تو نیست و از تو بعید است این‌ها را بخوانی. روز بعد به واسطه آقای احمد گلزاری که سیرجانی بود و در نشریه رشد کار می‌کرد اشتراک یک ساله نشریه رشد نوجوان را برایم گرفت. بعد هم با تاکسی رفتیم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که راهش به خانه ما خیلی خیلی دور بود. کتاب‌های کانون کودک بودند و یادم هست دیوانه وار مجذوب شعرهای افسانه شعبان‌نژاد شدم. اما نمی‌توانستم هر هفته به کانون بروم. دلم را خوش کردم به همان نشریه رشد نوجوان که برایش داستان می‌فرستادم و گاهی نقد نوشته‌هایم در یکی از صفحات آن چاپ می‌شد.»

نویسنده کتاب‌های «نذری من وعروسکم»، «هشت سال و سه ماه و بیست و یک روز»، «مردی در آن سوی خاکریز»، «دختر دبیرستان آزاری»، «آسمان چشم‌های تو»، «بابای قهرمان»، «شادی تلخ» و «کفش های بابا» در جواب سوال آیا فکر می‌کردید نویسنده شوید گفت: راهنمایی و دبیرستان من پر از خاطرات نوشتن انشا برای هم‌کلاسی‌هایی بود که در این زمینه مشکل داشتند. همیشه هم برای امتحان‌های انشا داستان می‌نوشتم، فضا را توصیف می‌کردم و نوشته‌هایم پر از احساس بود. خانم احمدی معلم انشای سال اول دبیرستان که شیرازی بود و خیلی زیبا شعر می‌خواند می‌گفت: نوشته‌های ایران‌نژاد در حد یک دانشجوی ارشد ادبیات است و راستش من آن روزها اصلا نمی‌فهمیدم ارشد یعنی چه! گاهی وقتی بچه‌ها می‌آمدند و انشای‌شان را می‌خواندند و با اخم می‌گفت این انشا شبیه نوشته‌های ایران‌نژاد است. بچه‌ها هم ریز ریز می‌خندیدند و خلاف هم را لو نمی‌دادند. یکی از بزرگترین آرزوهایم این بود که هم معلم نقاشی شوم هم نویسنده و کانون من را به هر دو آرزویم رساند.

وی درباره نحوه ورودش به کانون پرورش فکری به عنوان مربی اضافه کرد: «قبل از ورود به کانون، معلم حق‌التدریس آموزش و پرورش بودم و در کنار تدریس ریاضی، کتاب هنر اول دبیرستان را هم تدریس می‌کردم. سال ۷۹ با گذشتن از چند مصاحبه تخصصی سخت وارد کانون شدم.

بزرگترین حسن کانون برای من که سال‌ها درحسرت خواندن کتاب‌های خوب و مناسب بودم مطالعه کتاب‌هایی بود که دوستشان داشتم گاهی اوقات که کتاب جدید برایمان می‌رسید احساس می‌کردم شبیه فردی هستم که وارد گلستانی پر از گل‌های زیبا شده است و نمی‌داند کدام گل را اول بو کند یا بچیند. کتاب‌های کانون روح من را بزرگ کردند و باعث رشد من شدند. کتاب‌های غلامرضا بکتاش، افسانه شعبان‌نژاد، زهره  پریرخ، مصطفی رحماندوست، فرهاد حسن‌زاده، احمد اکبرپور و حمیدرضا شاه‌آبادی را خیلی دوست داشتم و کتاب‌های آن‌ها را در کنار فعالیت‌های هنری‌ام برای بچه‌ها می‌خواندم و بهترین‌ها را به صورت طرح دیواری معرفی می‌کردم. در میان نویسنده‌های کودک و نوجوان خارجی هم دکتر زئوس و رولد دال را دوست داشته و دارم همچنین، کتاب مورد علاقه‌ام در نوجوانی بابای شب و ماتیلدا بود.»

ایران‌نژاد یکی از خاطرات طنز خود در زمانی که مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سیرجان بود را این‌گونه تعریف کرد: «یک روز آخر وقت اداری که داشتم کتاب‌های برگشتی را در قفسه‌ها می‌چیدم و کتاب‌خانه را مرتب می‌کردم متوجه شدم یکی از اعضای دختر که منتظر بود بیایند دنبالش خیره نگاهم می‌کند. چند بار جابجا شدم اما هر بار بیشتر متوجه سنگینی نگاهش شدم. پرسیدم دخترم چیزی شده؟  گفت:خانم شما چند سال دارید؟ گفتم ... سال! گفت: فکر می‌کنید چند سال عمر می‌کنید؟ گفتم عمر که دست خداست، اما امیدوارم حداقل به هفتاد سالگی برسم. چند دقیقه مکث کرد با انگشت‌هایش حساب کتاب کرد و بعد با آرامش گفت: می شه وقتی شما مردید من بشم رییس کانون؟ رفتم محکم در آغوشش گرفتم صورتش را بوسیدم و گفتم امیدوارم خیلی خیلی قبل از مردن من تو رییس کانون شوی.»

مربی سابق کانون پرورش فکری با اشاره به کتاب در دست چاپش، «من با تو بزرگ شدم» درباره یافتن سوژه‌های داستانی‌اش افزود: سوژه‌های داستان‌هایم را از جلسات همدلی و مشاوره با بچه‌ها پیدا می‌کنم. به نیازهای نسل امروز و شرایط محیطی زندگی‌هایشان توجه می‌کنم. روان‌شناسی رشد می‌خوانم و بر اساس همه این‌ها برایشان شعرمی‌گویم و داستان می‌نویسم.

وی در ادامه گفتگو اضافه کرد: بعضی‌ها فکر می‌کنند نوشتن برای بچه‌ها ساده‌تر است در صورتی که کسی که برای بچه‌ها داستان یا شعر می‌نویسد باید همه قواعد را بلد باشد و در کنارش نیازهای بچه‌ها را هم بداند. بچه‌هایی که در دنیای امروز بسیار زیرک و باهوش هستند و نگاهی موشکافانه دارند.

درست است که عمق آگاهی‌هایشان کم است اما وسعت دانسته‌هایشان با توجه به دنیای مجازی بسیار زیاد است. به همین دلیل یک نویسنده کودک و نوجوان باید با دانش زیاد در این وادی قدم بگذارد.

فرزانه ایران‌نژاد در پایان با تاکید بر این‌که هیچ جای دنیا برای کودک و نوجوان امروز، کانون نمی‌شود و کتاب‌های خوب کانون را خصوصا کتاب‌های مورد نیاز نوجوانان و رمان‌های نوجوان را هیچ کتاب‌خانه‌ای ندارد توصیه کرد: «درست است که کانون چند سالی است از رسالت اصلی خودش که اشاعه فرهنگ مطالعه و تشویق بچه‌ها به خواندن بود دور مانده است و به خاطر مشکلات مالی با برگزاری کارگاه‌هایی که گاه هیچ ربطی هم به رسالت کانون ندارد بچه‌ها را از این مهم دور کرده است، اما به جرات می‌گویم هنوز هم کانون بهترین مرکز رشد برای کودکان و نوجوانان است. اگر و اگر فعالیت‌های کانون چون گذشته کتاب‌محور شوند و در کنار استفاده از تکنولوژی‌های جدید به پرورش و رشد بیشتر بچه‌های کتاب‌خوان کمک کنیم از قدرت و اعتبار این مجموعه فرهنگی و ارزشمند کاسته نخواهد شد. یادمان باشد هیچ جای دنیا برای رشد و بالندگی بچه‌هایمان کتابخانه کانون نمی‌شود.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 15 =