ستایش کنم ایزد پاک را...
که گویا و بینا کند خاک را
۲۵ اردیبهشت ماه، بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و روز پاسداشت زبان پارسی...
فردوسی بزرگ با پی افکندن آن کاخ بلند نظم، بنای شکوهمند ملیت و هویت ایران را استوار کرد.
او بیش از هزار سال است که در قلمرو زبان فارسی و بر دل ایرانیان فرمانروایی دارد...
برای توصیف این شاعر پرآوازه و کتاب پرافتخارش میتوان به اندازه خود شاهنامه سخن گفت؛ اما اکنون به مختصر توضیحاتی در مورد این شاعر بزرگ و کتابش اکتفا میکنم و باقی توضیحات را به عهده شما میگذارم.
فردوسی:
از زندگی او چیز زیادی در دسترس نیست بر اساس( چهار مقاله نظامی عروضی) فردوسی از دهقانزادگان و اهل باژ ، روستایی از سرزمین حماسی و حاصلخیز توس است؛ که از شمال با کوههای هزار مسجد و از جنوب با رشته کوههای بینالود ارتباط داشته است.
در شاهنامه و یا هیچ یک از منابع مربوط به آن از سرگذشت و یا سال دقیق ولادت او چیزی گفته نشده؛ اما فردوسی در کتاب خود "شاهنام" بارها به سالهای عمرش در بخشهای گوناگون داستانها اشاره کرده و محققان با استفاده از آن اشعار توانستهاند سال ولادت او را (۳۲۹ه.ق) معین کنند؛ برای مثال در داستان پادشاهی یزدگرد میگوید:
ز هجرت شده پنجهشتاد بار
به نام جهان داور کردگار ...
(هجرت:هجرت پیامبر"ص")
نام او ابولقاسم و شهرتش فردوسی است؛ که با عنوان "ابولقاسم فردوسی" به شهرتی دست نیافتنی رسیده است.
شاهنامه:
شاهنامه فردوسی، هم از جهت کمیت و هم کیفیت، نه تنها بزرگترین اثر ادبیات و شعر فارسی است؛ حتی میتوان گفت یکی از شاهکارهای ادبی جهان است. (البته نمیتوان از شعرای پرآوازهای همچون مولانا، سعدی و حافظ غافل شد، لیکن حال از صحبت در مورد این سه شاعر پرآوازه صرف نظر و به فردوسی طوسی میپردازیم.)
این گنجینهی نفیس (شاهنامه) در حدود ۵۵ هزار تا ۶۱ هزار بیت تخمین زده شده، که در این میان حدود ۱۰۰۰ بیت آن مربوط به "دقیقی" شاعری است که نتوانسته این هدف را به نتیجه برساند؛
و فردوسی این اشعار را در شاهنامهاش ماندگار و جاودانه کرده است.
شاهنامه را میتوان به سه بخش تقسیم کرد:
_ اسطوره ای (از آغاز تا پادشاهی فریدون)
_ پهلوانی ( از قیام کاوه آهنگر تا مرگ رستم)
_ تاریخی (از بهمن اسفندیار تا یزدگرد سوم)
اوقاتی را که به شاهنامه خواندن میگذرانیم به هدر نمیرود و یقیناً به بخشی از عمر ما تبدیل خواهد شد.
خواندن این کتاب مفاهیم بزرگ و ارزندهای را چون ایران و ایراندوستی، نیکی، داد (عدل) و... را به مخاطبان منتقل میکند... .
فردوسی و شاهنامه:
به جرأت میتوان گفت در پهنهی ادب فارسی و تاریخ ایرانی مردی به بزرگی فردوسی و کتابی به شکوهمندی شاهنامه پیدا نمیکنیم؛ فردوسی کتابش را با:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
شروع کرده؛ و با شعر:
هرآنکس کهدارد هش و رای و دین،
پس از مرگ بر من کند آفرین ...
پایان داده است...
اولین منت بزرگی که فردوسی بر همهی ما دارد، احیای تارخ ملی ماست؛ همانگونه که خود او اشاره کرده:
چوعیسی من این مردگان راتمام
سراسر همه زنده کردم به نام...
که با کمی تامل میتوان فهمید که اگر فردوسی شاهنامه را جمع آوری نمیکرد و به شعر در نمیآورد، به احتمال بسیار قوی در اثر حوادث بسیار بزرگی که در سرزمین ما رخ داده، تمامی داستانها از بین میرفتند و یا به حالتی در میآمد که از صد هزار نفر شاید یک نفر هم آن را نمیخواند...
اما شاهنامه فردوسی در دوران مختلف چنان در دل مردم جای گرفت که حتی در گذشتهها که تعداد انگشتشماری از مردم توانایی خواندن شاهنامه را داشتند، در مجالس شاهنامهخوانی و نقالی آن را برای سایر مردم بازگو میکردند و شنوندگان نیز با حفظکردن داستانها و اشعار شاهنامه، آن را برای سایر مردم و نسلهای بعدی تعریف میکردند... .
از دیگر خصوصیات فردوسی، پاکزبانی و عفت کلام اوست؛ در تمام بخشهای شاهنامه، حتی یک کلمه یا عبارت نامناسب دیده نمیشود؛ پیداست که فردوسی برخلاف بسیاری از شعرا از آلوده کردن دهان خود به الفاظ نامناسب خودداری میکرده و به دنبال این بوده که بهترین و لطیفترین عبارتها را در اشعارش به کارببرد، تا خدای نکرده اشعارش تاثیر نامناسبی برای خواننده نداشته باشد. برای مثال: ضحاک را که از او میتوان به عنوان پلیدترین شخصیت شاهنامه یادکرد، در آنجا که پدرش (مرداس، که فردی خداترس و عادل بود را میکشد) او را اینگونه توصیف میکند:
به خون پدر گشت هم داستان
ز دانا شنیدستم این داستان
که فرزند بد گر بود نره شیر
به خون پدر هم نباشد دلیر*
(فرزند آدمی اگر مانند شیری درنده هم باشد هرگز پدرش را از بین نمیبرد)*
همینطور او در تمام بخش های کتابش خواننده را به انجام کارهای نیک فرامیخواند و مخاطب را متوجه میسازد که کار بد همواره نتیجه بد میدهد و راه کج انسان را به مقصد نمیرساند:
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان بِه که نیکی بود یادگار
*
به نیکی گرای و میازار کس...
رَه رستگاری همین است و بس
*
جهان را نباید سپردن به بَد ...
که بر بَد کنش بی گمان بد رسد
***
مکُن بَد که بینی بهفرجام بد
زِ بد گردد اندر جهان نام بد...
تاکنون هیچ شاعری به اندازه فردوسی، خواننده را به کسب علم و هنر تشویق نکرده و در ابتدای کتابش بعد از توحید و ستایش پروردگار، بلافاصله به ستایش علم میپردازد:
خرد افسر شهریاران بود
خرد زیور نامداران بود
*
به رَنج اندر آری تَنَت را رواست ...
که خود رنج بردن بهدانش سزاست
*
بیاموز و بشنو زِ هردانشی
بیابی ز هر دانشی رامشی
از دیگر اشعار ناب و پندآموز او میتوان به این بیت اشاره کرد:
چو دانا تو را دشمن جان بود...
بِه از دوست مردی که نادان بود
که اشاره دارد به سخن امیرالمومنین علی(ع)که فرموده اند:
"عداوه العاقل خیر من صداقه الجاهل"
دشمن دانا بهتر از دوست نادان است.
او همواره خواننده را به صداقت و راستگفتاری و خوشصحبتی دعوت میکند:
به هر کار در پیشه کن راستی
چو خواهی که نگذایدت کاستی
***
نگر تا چه کاری همان بدروی
سخن هرچه گویی همانبشنوی
میدانیم که یکی از بزرگترین اهداف و مفاهیم شاهنامه،ایران و ایرانی بودن است...
شاهنامه تنها متنی است که در آن به طور مفصل و با افتخار از ایران سخن گفته شده است و در آثار هیچیک از شاعران کهن به اندازهی شاهنامه، از ایران و یکپارچگی و قدمت تاریخی آن سخنی به میان نیامده است.
حفظ قول، وفای به عهد، مشاوره با دانایان، بردباری، تواضع، قناعت، بخشش، برقراری عدالت، رحم کردن به اسیران و زیردستان، تشویق به کسب نام نیک و آبرومندی و... از مواردی هستند که فردوسی بزرگ بارها در اشعارش به آنها توصیه کرده و همواره ظلم، خشم، حرص، طمع، عجله، خودخواهی، کوتاه آمدن در برابر ظلم و ظالم و... را نکوهش کرده؛ اگر بخواهیم برای هر کدام از آنها مثالی بزنیم متنی بسیار طولانی جمع آوری خواهد شد...بنابراین یافتن باقی اشعار ناب او را به خودتان میسپارم. سخن به درازا کشید و حکایت همچنان باقیست...
گرامیدوست مهربانم! قصد دارم که در پایان سفارشت کنم که:
شاهنامه را بخوان!
حتی اگر نمیتوانی گزیدهای از آن را بخوان!
اگر برایت سخت است داستانهایش را که به نثر روان در آمده بخوان؛ تا خودت به ارزش این کتاب و هویتت پی ببری...!
بَناهای آباد گردد خراب
ز باران و از آتش تابناک
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیاید گزند...
گردآوری: مهشاد جعفری