به گزارش روابط عمومی ادارهکل کانون سیستان و بلوچستان، سحر کیخائی جوان، دانشجوی ۲۱ ساله رشته بازیگری از زهک، با افتخار قصهگوی آیینی و سنتی، توانسته است با روایتهای جذاب خود راهی جشنواره بینالمللی قصهگویی شود. او که از کودکی عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوده، مسیر قصهگویی را با عشق آغاز کرده و اکنون با روایتهای پرشور و خلاقانه خود، فرهنگ و هویت ایرانی را در عرصهای جهانی معرفی میکند. در این گفتوگو از تجربیات، انگیزهها و رؤیاهای او درباره قصهگویی میخوانید.
۱. لطفاً خودتان را معرفی کنید و از تجربیاتتان در حوزه قصهگویی برایمان بگویید.
به نام آن خدایی که کنار هر پدیده سفارشی قصه رو آفریده، سحر کیخائی جوان هستم ۲۱ ساله دانشجوی رشته بازیگری از شهرستان زهک و با افتخار عضوی از دنیای قصه و قصه گویی
۲. چه زمانی و چگونه با هنر قصهگویی آشنا شدید؟
من از زمانی که در کانون پرورش فکری عضو بودم یعنی از ۷ سالگی در کارگاههای قصه گویی کانون شرکت داشتم و از اون زمان با این هنر آشنا شدم. البته ناگفته نماند که اولین قصه گو برای من مادرم بوده و همیشه کتابهای قصهی زیادی از کودکی داشتم.
۳. چه چیزی شما را به سمت قصهگویی آیینی و سنتی سوق داد؟
من در کودکی میدیدم که نوجوانهایی در شهرمون نقالی و شاهنامه خوانی کار میکنن و حتی خواهرم شاهنامه خوانی انجام میداد و علاقمند بودم که کار کنم اما بیشتر قصه گویی انجام میدادم و در دوران راهنمایی تصمیم گرفتم قصه گویی آیینی سنتی رو امتحان کنم و شیفته این سبک شدم و مسیرم کلا تغییر کرد.
۴. چگونه به جشنواره بینالمللی قصهگویی راه پیدا کردید؟ چه مراحلی را برای این موفقیت طی کردید؟
این جشنواره یکی از جشنوارههای مورد علاقهی من است و سالهاست شرکت میکنم، این جشنواره مراحلی دارد که بعد از شرکت در جشنواره استانی و برگزیده شدن فیلمهای اجرا در مرحله منطقهای هم داروی میشن و مرحله پایانی هم کشوری است که در یزد پایتخت قصه گویی ایران برگزار میشه.
۵. در بخش آیینی سنتی، چه موضوعاتی را انتخاب کردید و چرا؟
من فکر میکنم این جشنواره فارغ از بخش رقابتی باید برای هرکدام از ما قصه گوها بستری برای رشد فکری باشه من همیشه دوست دارم جستوجو کنم و یک قصهی جدید رو برای نقل کردن پیدا کنم و یکی از جذابیتهای این جشنواره برای من اینه که خودم هر سال در این روند انتخاب قصه کلی داستانهای جدید یاد میگیرم، من امسال با روایت رخش گیری رستم در جشنواره شرکت کردم.
۶. چطور قصههای سنتی را به شیوهای نو و جذاب روایت میکنید؟ آیا روش خاصی دارید؟
جمله معروفی هست که میگه «هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند» در هنر ما هم وقتی خود نقال باور داشته باشه به قصه خودش و اول خودش روایت خودش رو دوست داشته باشه بنابراین با تمام عشق نقل میگه و مخاطب هم با اون همراه میشه، توجه به این نکته که باید مخاطب خودمون رو بشناسیم و با زبانی که برای اون قابل درک است نقل بگیم به درک مخاطب کمک میکنه اما نکتهای که همیشه به خودم یادآوری میکنم اینه که وقتی نقل میگم خودم باشم و این کشف و جستوجو در شیوهی اجرا که من چطور تصمیم بگیرم نقل رو روایت کنم در اجرای خوب داشتن تاثیر زیادی داره.
۷. شرکت در این جشنواره چه تأثیری بر شما و دیدگاهتان نسبت به قصهگویی داشت؟
جشنواره قصه گویی فقط قصههایی که داوری میشن نیست؛ هرکسی برای بودن در این دورهمی بزرگ قصهی خودش رو داره؛ اون تلاش کردنها، شب و روز درگیر بودن برای انتخاب قصه، تمرین کردنها ، استرسهایی که برای اعلام نتایج وجود داره، مسیری که برای رسیدن به قطار آخر قصه گویی طی میشه و... همه قصههای نانوشتهای هستن که فقط خود آدمها ازشون خبر دارن و من هم وقتی با قصههای زندگی خودم مواجه میشم به این فکر میکنم که حالا چه پندی باید بگیرم؟! و اگر شخصیت داستانی بودم چطور این قصه رو به سرانجام خوبی میرسوندم و اگر سرانجام خوبی نداره چطور باید مدیریت کنم؟!
۸. عضویت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چه تاثیری در پیشرفت شما داشت؟
کانون خانهی امن من در تمامی این سالها بوده و من خیلی از پیشرفتهایی که از کودکی و دوران نوجوانی داشتم مدیون کانون و مربیهای خوب آن هستم، فضای آموزشی و پرورشی که در این خانهی پر مهر وجود داره بی شک برای هر فرد با استعدادی مفید و پر برکت خواهد بود. همینطور که از اسمش هم پیداست پرورش فکر و بسترسازی برای رشد استعدادها از مهمترین تاثیرهای فضای کانون است.
۹. چه برنامههایی در کانون برای توسعهی مهارتهای قصهگویی و ترویج فرهنگ آیینی در نظر گرفته شده است؟
کارگاههای قصه گویی، نقالی و شاهنامه خوانی که در طول سال برگزار میشه، از اونجایی که یکی از فعالیتهای پایهی کانون کتابخوانیه این امر خودش در ترویج این هنر موثره.
۱۰. چه نقشی برای قصهگویی و داستانسرایی در حفظ و معرفی فرهنگهای محلی و آیینی میبینید؟
سراسر زندگی بشر پر از داستان و روایته و خداوند خود بهترین قصه گو است. قصه و داستان سرایی به عنوان یک ابزار هنری و آشنا در حفظ و معرفی فرهنگها خیلی موثره و این بسترِ فراهم شده کمک میکنه روایت قصههای قدیمی، افسانهها و داستانهایی که کمتر شنیده شده و جزئی از فرهنگ یک منطقه است فراموش نشه.
۱۱. چه پیامی از طریق قصهگویی میخواهید به شنوندگان منتقل کنید؟
در هر قصه و روایتی پیامی وجود داره که به طبع باید از طریق قصهی ما به مخاطب منتقل بشه، و من خیلی دوست دارم با قصه گویی پیام صلح، عشق و مهربانی، که اساس زندگی هر انسانی باید باشه، رو منتقل کنم.
۱۲. در شرایط امروز، به نظر شما چرا قصهگویی آیینی و سنتی هنوز اهمیت دارد؟
به دلیل اصالت داشتن این قصهها ضرورت داره که ما روایت کنیم و حتی به زبان امروزی چون قطعا شالوده این قصهها بر راستی و درستی آفرینش و خردورزی انسان تاکید داشته و این ماندگاری که از گذشته تا امروز داشته و بخشی از هویت ما ایرانیهاست باید توسط علاقهمندان ادامه پیدا کنه و حفظ بشه.
۱۳. چطور میتوان در نسل جدید علاقهمندی بیشتری برای قصهگویی و حفظ آیینهای سنتی ایجاد کرد؟
روشهای نوینی که برای آموزش و پرداخت به این نوع قصهها از طریق بازی و سرگرمی وجود داره قطعا در به وجود آمدن علاقهمندی کمک میکنه و فیلم و انیمیشن سازی با موضوع قصههای آیینی سنتی در تثبیت و ترویج این قصهها به نسل جدید موثره.
۱۴. در آینده چه اهدافی در زمینه قصهگویی دارید؟ آیا به دنبال توسعهی این هنر به سطوح بینالمللی هستید؟
یکی از اهداف من این هست که داستانها و روایتهای سنتی استان خودم رو بتونم با زبانهای بینالمللی روایت کنم و لازمهی این امر این است که من همچنان در این مسیر تجربه کسب کنم و تمام تلاشم رو بکنم تا قصههای کهن و سرشار از پند و اندرز از دل تاریخ بیرون بیان و روایت بشن.
۱۵. برای کسانی که علاقهمند به قصهگویی هستند، چه توصیهای دارید؟
قصه بخوانید، قصه بخوانید و قصه بخوانید. اولین و مهمترین توصیه من همینه که یک قصه گو سرشار از روایت و داستان باشه و به قول یکی از مربیان خوبم در کانون همیشه جیبش پر از قصه باشه و دوم اینکه به قصههای آدمها خوب گوش بده و سوم قصهای که دوست داره رو با عشق و علاقه روایت کنه.