جشنوارهی نمایش عروسکی کانون اکنون دو سالانه شده است اما از آن دست رویدادهایی است که همیشه و در هر شرایطی با استقبال وسیع مربیان و اعضا مراکز کانون روبهرو میشود. همین امسال اعلام شد بیش از 400 گروه نمایشی رقابتهای استانی و منطقهای نمایش عروسکی را پشت سر گذاشتهاند تا 12 گروه برتر شامل 8 گروه از اعضای کانون و 4 گروه از مربیان و اعضای ارشد آن در اراک طی روزهای 31 مرداد تا 2 شهریور 1392 مرحله کشوری جشنواره را برگزار کنند.
استفاده از واژههایی چون «رقابت» و «برگزیدگان» و از این دست واژههای مرسوم رسانهای شاید چندان با مذاق شیوهنامههای این جشنواره سازگار نباشد.
دستاندرکاران این رویداد هنری از گذشته نیز بر این اعتقاد بودند که جشنوارهی نمایش عروسکی یک رویداد داخلی کانون است و اکنون نیز بر آن پای میفشارند که معیارها و ترازوهای دیگر جشنوارههای هنری با این جشنواره سازگار نیست.
در این میان گفتوگوی پیش روی شما - که البته کمی هم مفصل است - از زبان محمد باقرآدوسی معاون فرهنگی کانون به تغییراتی که برگزارکنندگان جشنواره در شیوههای اجرای این دوره اعمال کردهاند، میپردازد.
وی معتقد است وظیفه کانون تربیت و پرورش فکر است و به فرآیندهای تربیت بیش از برآیندهای جشنوارهای توجه میکند.
آدوسی البته با تولید حرفهای مخالفتی ندارد اما بر این اعتقاد است که کانون متولی تولید نیست و باید محصولاتش را به اندازه نیاز مراکزش، تولید و مازاد آن را به فروشگاههایش بسپارد.
****
نقطه ورودمان به بحث خود فعالیت نمایش عروسکی است چراکه در کانون معتقدیم همه فعالیتها در درون مراکز و کتابخانهها شکل میگیرد تا منتهی میشود به جشنوارهها و رویدادها. میخواهیم بپرسیم که مسوولان ارشد کانون بهویژه جنابعالی به عنوان به عنوان معاون فرهنگی چه جایگاهی برای نمایش عروسکی در میان فعالیتهای کانون قایل هستید؟
- همانطور که عنوان کردید من معتقدم که کانون یک رسالتی دارد و آن هم فکر کودکان و نوجوانان است. باز هم اعتقاد دارم که بحث پرورش در انسان با دیگر موجودات تفاوت دارد که آن هم از حوزه فکر و اندیشه است. یعنی ما میخواهیم بگوییم تفاوت انسان و حیوانات و دیگر موجودات فقط در فکر و اندیشه است، پس اگر قرار است تربیتی اتفاق بیفتد از طریق القا و تلقین و عادت و اینها نیست، از طریق اندیشه است. اگر نوع نگرش عوض شود، نوع گفتار و نوع رفتار هم تغییر پیدا میکند و به همین جهت تمامی فعالیتهای کانون به عنوان یک واسطه و ابزار برای تغییر نگرش طراحی شده است. اکثر فعالیتهایی کانون در حوزههای ادبی، هنری و فرهنگی، از جمله فعالیتهای فکری است حالا این فعالیتها باز دارای ویژگیهایی است متناسب با گروه سنی.
یعنی این فعالیتها بهویژه نمایش عروسکی. متناسب با علاقه بچهها طراحی شده است. در کانون بر عکس دستگاههای دیگری که سعی میکنند از طریق این فعالیتها آموزشهایی ارایه بدهند، ما تلاش میکنیم یک رغبت و یک حرکت از درون را در بچهها شکل دهیم که وقتی خودشان علاقه پیدا میکنند به یک چیزی، به آن سمت میروند و آن تغییر نگرش و تغییر هویت در آنها ایجاد میشود به جای اینکه مدام تلقین کنیم که حتما این کار را بکنید و این کار خوب است.
من نمایش عروسکی را یک فعالیت چند رسانهای (مولتی مدیا) میدانم که فعالیتهای متعددی را در درون خود ارایه میدهد.
نمایش عروسکی مولتی مدیاست؟
- نمایش عروسکی از فعالیتهای مختلف تشکیل میشود یعنی نقاشی، نور، صدا، صوت، کارگردانی و حتی کتابخوانی در آن هست، در عین حال مسوولیت پذیری کودکان را افزایش میدهد و آنها را به کارِ گروهی سوق میدهد. درحالیکه مثلا ما در نقاشی فقط کار نقاشی میکنیم. در خوشنویسی فقط کار فردی خوشنویسی میکنیم. فعالیتهای گروهی مانند انیمیشن و امثال اینها از جمله فعالیتهایی است که با میل و رغبت بیشتری بچهها با آن مواجه میشوند و آن، انگیزش و علاقه درونی و حرکت از درون را ایجاد میکند. در این نوع فعالیتها بچهها فکر میکنند که همه کاره هستند و خودشان آن را پیش میبرند. آنجاست که ما معتقدیم در فعالیتهای گروهی نقش پذیری، تاثیر پذیری و پرورش فکر زودتر اتفاق میافتد تا در فعالیتهای فردی. این جا کودک در گروه همسالان خود تاثیرگذار است و میتواند این کارها را انجام دهد. به همین جهت ما فعالیت نمایش عروسکی را انصافا یک فعالیت میدانیم نه یک کار برآیندی و جشنوارهای، به این معنی که یک گروهی را انتخاب کنیم و تنها یک اثری را ارایه بدهیم. به همین جهت ما از یکی دو سال گذشته به صورت پررنگتر، و در زمانبندی دوسالانه آنرا به عنوان یک کار فرایندی طراحی کردیم. حتی دفترچهای طراحی کردیم، که عضو از روز اولی که میخواهد یک فعالیت نمایش عروسکی را شروع کند، با کتاب و نمایش آشنا شود، نمادی را انتخاب کند، با دوستان خود جمع شوند، تقسیم کار داشته باشند و ما همه اینها را در آن دفترچه پیشبینی کردیم، در این فرآیند کودکان و نوجوانان گام به گام بالا میآیند. به همین دلیل است که ما میگوییم در کانون همه موفق و نمونهاند. چرا؟ چون بر اساس تفاوتهای فردی برخی یک قدم میتوانند بیایند بالا، یک سری هم 100 قدم میتوانند بیایند بالا. هرکسی به هر اندازه آمد بالا، از نظر ما آدم موفقی است. اما بیتردید یکسری میآیند بالاتر و در این مسیر دست بچهها گرفته میشود تا آنها بالا بیایند.
کاری که میفرمایید برای ایجاد رغبت در بچهها و اعضای کانون انجام میشود، به صورت دقیق چه کاریاست؟ یعنی چه کاری در مراکز برای علاقهمند کردن بچهها به نمایش عروسکی انجام میشود؟
- من اعتقاد دارم خود نمایش عروسکی در کانون یک فعالیت انگیزشی است. ما برعکس برخی از دستگاههای دیگر اعتقاد داریم که اولین کاری که توسط یک مربی باید انجام شود، ایجاد علاقه و انگیزه است. به همین دلیل میگوییم که مربی باید عاشق عضو باشد. وقتی مربی کانون این عشق، یعنی آن علاقه و اشتیاق بچه را میبیند که از منزلش بلند میشود و به سمت مرکز میآید، به مرور، مغزش را در اختیار خودش میگیرد و روی فکر و اندیشه او کار میکند. چون وقتی پای عشق به میان میآید، دیگر جای کلام نیست. یعنی بچه با تمام وجود میآید به سمت شما و در این مسیر میتوانی مغزش را به مرور در اختیار بگیری و عشق را پس بدهی.
میخواهم بگویم فعالیت نمایش عروسکی از آن فعالیتهایی است که با علاقه و انگیزه و رغبت بچهها، مواجه است و بچهها با عشق آن را میپذیرند. چرا؟ چون خودشان را در صحنه میبینند و خودشان را همه کاره این قضیه میدانند. به همین دلیل ما معتقدیم که فعالیت نمایش عروسکی نه تنها یک فعالیت است بلکه کتاب خوانی را رشد میدهد و باعث افزایش فعالیتهای نشریهنگاری میشود. به گسترش فعالیتهایی مانند نقاشی، موسیقی، سرود و خیلی از فعالیتهای کانون در کنار این فعالیت کمک میکند. به همین علت ما میگوییم که یک چند رسانهای است. مولتی مدیا به این معنا که فعالیتهای مختلف را میتواند گسترش دهد و یک فعالیت انگیزشی است برای توسعه فعالیتهای دیگر.
اما این مستلزم آن است که یک شرایط و امکاناتی در هر مرکز برای این موضوع فراهم شده باشد. یعنی قطعا باید بستر و امکانات لازم برای بچههایی که میخواهند در این فعالیت شرکت کنند، فراهم شود خوب این امکانات میتواند شامل مربی، مکان و خیلی از امکانات دیگر باشد.
- ببینید باز این امکان دو معنا دارد. یک سری امکان که باید فراهم شود، واقعا همان بحث مربی است که از مهمترین بحثهای ماست. ولی در حوزه امکانات مثل سختافزار و اینها، ما در نمایش عروسکی به ویژه در حوزهی کار با بچهها معتقدیم که آنچه کودکان در اطراف خود میبینند مانند دورریختنیها میتواند برای آنان یک امکان نمایشی باشد چراکه ما در همه فعالیتهای کانون دنبال پرورش فکر و خلاقیت هستیم. نه اینکه ما همیشه غذا را به صورت ساندویچی در اختیار بچهها بگذاریم. همانی که آموزش و پرورش این کار را انجام میدهد. یعنی محفوظاتی در اختیار آنان قرار میدهد بدون اینکه آنها بتوانند از آن استفاده ببرند. در کانون ما دنبال این نیستیم، حداقل امکانات را به آنها میدهیم و حداکثر نتیجه را از خودشان میگیریم. این به این جهت است که ما میگوییم که همیشه آثار بچهها و پیشرفت آنها قابل ارزیابی است. برای ما، آنچه از خودشان بروز میدهند مهم است. پس ما در این بخش با حداقل امکانات دنبال پرورش خلاقیتهای بچهها هستیم. ولی در بخش مربیان اگر بستر فراهم نشود آن خلاقیت ایجاد نمیشود. وقتی ما به مراکز میرویم اگر آن مرکز یک مربی ادبی قوی داشته باشد، گرایش بچهها اغلب ادبی است.
حالا اگر دارای یک مربی نمایشی قوی باشد، گرایش بچهها بیشتر به سمت فعالیتهای نمایشی سوق پیدا میکند. چرا؟ چون بچهها استعدادهای متفاوتی دارند، بستگی به شرایط و امکانات، استعدادهایشان به آن سمت حرکت میکند. در این حوزه ببینید، ما یک نگاههای کوتاه مدت داریم یک نگاههای بلند مدت. بدون تردید ما در حوزه مربیهای نمایشی با مشکل مواجه هستیم. یعنی ما در حوزه فعالیتهای نمایشی یا تجسمی از مربیان پاره وقت 60 ساعته استفاده میکنیم. درعینحال به همین دلیل بار بیشتر فعالیتهای نمایشی بر دوش مربیان فرهنگی ماست و ما باز عملا از آنها استمداد میطلبیم تا این کار را انجام دهند. درحالیکه اعتقاد داریم این از فعالیتهای هنری است. باید توسط مربیان هنری انجام شود و باید بیشتر روی آن سرمایهگذاری کنیم. در اینجا باید بیشتر تلاش کنیم تا ساعات مربیان هنری ما افزایش پیدا کند. حالا ما الان در 200 مرکزمان به دنبال 120 ساعته کردن مربیان پاره وقت، یا حتی به دنبال تمام وقت کردن مربیان هنری هستیم. اما به نظر من این کفایت نمیکند یعنی ما از 760 مرکزی که داریم، 560 مرکز ما از 60 ساعت حضور مربی هنری استفاده میکنند و آنها باید 12 فعالیت را بتوانند آنجا انجام دهند. بیتردید در حوزه مربیها ما با کاهش ساعات مربی هنری مواجهیم اما در آموزشهایمان تلاش کردیم مربیانمان را با توجه به گرایشهایی که دارند، تقسیم کنیم و آنها را به سمت آموزشهای تخصصی نیز سوق دهیم.
سوال من در مورد آموزش هم بود. یعنی ما برای مربیانمان آموزشی تخصصی در حوزه نمایش عروسکی برگزار میکنیم؟
- ببینید ما الان دو تا کار انجام میدهیم. دو سال پیش که جشنواره عروسکی برگزار شد، 7 استان اصلا گروهی نداشتند. بعد از آن ما جلسات متعددی گذاشتیم و به این نتیجه رسیدیم که آنها برای اجرای نمایش به نتیجه نرسیدهاند. ما آمدیم دورههای آموزشی جداگانهای را در مرکز آموزش و مدیریت آفرینشهای هنری طراحی کردیم. 15 دوره آموزشی شش روزه برگزار شد که سه روز آن به عروسک سازی اختصاص داشت.
اینها چه زمانی انجام شده؟
- تا الان فکر کنم 10 تا انجام شده. البته سه روز این دورهها هم به نمایشنامهنویسی اختصاص داشت. که دو تا استاد را از تهران به آن استان میفرستادیم که شش روز در استان کار میکردند. الان هم به دنبال بازخوردهای این دورهها هستیم. البته بهواقع فعالیتهای آموزشی به این زودی جواب نمیدهد اما به عنوان نمونه میگویم مثلا ما از استان کهگیلویه و بویراحمد در دوره قبل اصلا شرکتکنندهای نداشتیم. درحالیکه ما الان داریم آنجا جشنواره منطقهای را برگزارمیکنیم. یعنی به دنبال این بودیم که استان به این ظرفیتها برسد و به این سمت حرکت کند.
در کنار این ما دارای مرکز آموزش هستیم و از حدود 600 و اندی مربی هنری که در سطح کشور داریم، آمدیم فهرستی تهیه کردیم که کدام مربی هنری دارای چه تخصص یا گرایشی است. مثلا در انیمیشن یا نمایش یا گرایشهای دیگر اینها را جدا کردیم تا برای اینها دورههای جداگانهای طراحی کنیم.
برای مربیها؟
- بله گفتیم که این مربی هنری با یک تخصص خاص مثل انیمیشن آموزش دوره ببیند. ضمن اینکه او مربی هنری است اما با یک تخصص خاص مثلا نمایش عروسکی را آموزش میبیند. تلاش کردیم که این توانمندی را در مربیان ایجاد کنیم. البته مشکل اصلی ما تنها توانمندسازی نیست. ضمن اینکه این مشکل را داریم، مشکل اصلی ما ساعات کم مربیان هنری است.
من اینجا در واقع میخواهم با دومثال نقد کنم این رویکرد کانون را که: به نظر میرسد آن گونه که باید به نمایش عروسکی، فیلمسازی و عکاسی و دیگر فعالیتهایی که بسیار مورد علاقه بچههاست توجه نمیشود، ببینید اجرای پروژهای به اسم طرح رمان نوجوان در واقع به این معنی است که ما در این بخش دارای کمبود هستیم پس در این بخش تمرکز میکنیم و هزینهای را صرف آن میکنیم نتیجه، انتشار 50 تا 60 عنوان رمان است. مثال دیگر فعالیت قصهگویی و برگزاری جشنواره قصهگویی در همین معاونت فرهنگی است که کانون خیلی جدی بر روی این موضوع تمرکز کرد اما احساس من این است که فعالیتهای پیش گفته در سیاستگذاریها، خیلی جدی گرفته نشده است. نمیدانم با این نظر من موافقید یا خیر؟
- بله؛ درست است. من با صراحت میخواهم بگویم برخی از اقداماتی که دارد انجام میشود به این زودی جواب نمیدهد. ما در حوزه فیلم، جشنواره فیلم کودکان را دوسالانه کردیم. خب اول عنوانش قاصدک بود. بعد هم اجرای آن به حوزه معاونت فرهنگی سپرده شد بدون اینکه هیچ شیوهنامه یا سیاست مشخصی داشته باشد. ما برای آن برنامهریزی انجام دادیم شیوهنامه طراحی کردیم. آمدیم در این حوزه دبیرخانهای متمرکز تشکیل دادیم. دورههای ویژه آموزشی برای مربیان هنری در حوزه فیلمسازی برگزار کردیم. خب من فکر میکنم که تا اینها شکل بگیرد، نهادینه شود و حرکتی را در مراکز - به عنوان خروجی - ایجاد کند، یک کمی زمان میبرد.
دوم اینکه ما در حوزه مربیان نوع نگاهمان با حوزه اعضا کمی متفاوت است. در حوزه مربیها ما همیشه به دنبال برآیندها هستیم یعنی یک ظرفیت و توانمندی در آنها ایجاد شده که میتواند به یک اثر تولیدی منتهی شود ولی در مورد اعضا ما به این ظرفیت نرسیدیم و شاید اصلا نگاه ما در حوزه اعضا اینچنین نیست.
نگاه ما در بخش اعضا این است که بتوانیم در یک فرآیند زمانی آنها را بسازیم و به این سمت ببریم. در اعضای ارشد البته نیمنگاهی هم به سمت تولید داریم اما در اعضای نوجوان اصلا این نگاه را نداریم. پس ما در حوزه انیمیشن، در حوزهی فیلمسازی، در حوزه نمایش، بیشتر کارمان این است که بتوانیم یک سری از اعضا را از این طریق به یک پرورش فکر برسانیم. یعنی به بهانه نمایش عروسکی و فیلمسازی با آنها. ضمن اینکه آنها ممکن است بعدها به هنرمندانی حرفهای تبدیل شوند، شاید یک نفر عضو کارگاه شعر، شاعر هم بشود. جای انکار نیست اما آیا کارگاه شعر ما برای تربیت شاعر تشکیل میشود؟ نه، برای این است که آن پرورش فکر اتفاق بیفتد.
یعنی در واقع هدف، شاعر شدن، هدف نمایشنامهنویس شدن یا کارگردان شدن نیست؟
- هدف این نیست. هدف پرورش فکر و انسان متفکر است. البته بیتردید در فرآیند فیلمسازی در فرآیند اجرای نمایش عروسکی به یک برآیندی هم خواهیم رسید. پس ما در گروه نوجوان به دنبال تولید فاخر نیستیم ولی معمولا در حوزه مربیان به دنبال آن هستیم چون آن، مراحل ساختش از قبل انجام شده است.
به هر حال این نگاه کمی تفاوت دارد چون در آنجا نمود دارد ولی در اینجا نمودی ندارد. در این فرآیند هرکسی هر پلهای را بالا بیاید به اعتقاد ما آدم موفقی است.
البته ما امسال یک کار دیگرهم انجام دادیم، آمدیم گفتیم حالا اینهایی که به یک توانمندی رسیدند و حرفهای شدند چه بکنیم؟ آمدیم گفتیم گروههای مربی و اعضای ارشدی که میتوانند دست به تولید نمایش بزنند، در جشنواره از اعضا جدا شوند.
از هم جدا شدند؟
- بله جداست. و ما در نهایت میخواهیم با آنها قرارداد تولید ببندیم همانطور که در یکی دو استان اخیرا ما قرارداد تولید بستیم با گروههای کانون، یعنی کار را از نزدیک دیدیم، پسندیدیم و قرارداد تولیدی - شبیه آنچه در مرکز تئاتر پارک لاله میبندیم - با آنها منعقد کردیم.
یعنی در استان خود اجرا میکنند؟
- بله آنها اجرا میکنند، گیشه هم مال خودشان است، پول تولید را هم میگیرند ولی به عنوان اثر تولیدی کانون مطرح میشود.
امسال در گروه اعضای ارشد و مربیان به دنبال این هستیم. یعنی الان 17 گروهی که آمدند 4 گروه در مرحلهی کشوری شرکت میکنند و اگر به این توانایی برسند، ما به عنوان گروههای تولید با آنها قرارداد میبندیم. در آنجا (بخش اعضا) ما به دنبال فرآیند پرورش فکر از طریق نمایش هستیم ولی در اینجا (بخش مربیان) به دنبال تولید اثر هستیم.
شما از وقتی که به عنوان معاون فرهنگی کانون منصوب شدید کارگروههایی را با هدف بازنگری در فعالیتهای کانون راه انداختید من اطلاع دارم که برخی از این کارگروهها هم با حوزه نمایش عروسکی ارتباط دارد. میخواهم ببینیم که بالاخره این کارگروهها به یک نتیجهای میرسد؟ ارزیابی شما به صورت مشخص از نتیجهی کارگروه نمایش عروسکی چیست؟ یعنی چه مشکلاتی در این حوزه وجود داشته و چه تغییراتی باید در این حوزه ایجاد شود؟
- ببینید در کارگروهها ما به دنبال بازیابی و بازنگری هستیم. چون من خودم معتقدم اگر اساسنامه کانون را مطالعه کنید و به لغت کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان توجه کنید میبینید آدمهای متفکری قبلا اینها را پشت سر هم چیدهاند ولی این مستند نشد. ما از مبانی نظری کانون اطلاعی نداریم و مستندی وجود ندارد که برویم مطالعه کنیم. این کارگروهها هم یک بازنگری بود در روشها و شیوهها و هم یک بازیابی بود در آن مبانی نظری.
ببینید در اینجا ما به دنبال این بودیم که بگوییم یک فعالیت چیست؟ چرا در کانون اجرا میشود؟ روش اجرای آن فعالیت چیست؟ و در واقع ما بهدنبال چیستی، چرایی و چگونگی. آن بودیم. در میان این 31 کار گروه تشکیل شده از میان 40 فعالیت کانون. در واقع، بعضی از اینها قالب بودند، بعضیها فعالیت. یعنی مسابقات یک قالب بود. شما فعالیتهای مختلف را میتوانستی در قالب مسابقه بگذاری. آنها را ما گذاشتیم کنار و برای تعداد 31 استان 31 کارگروه طراحی کردیم. البته واقعا کار بسیار سختی بود. حدود 300 تا آدم را جمع کردن و همفکر کردن اینها در حوزهای که چندان پشتوانه مطالعاتی نیز از آن وجود نداشت. در نهایت از این 31 کارگروه، 30 کارگروه عملا شکل گرفت. از این 30 کارگروه در حال حاضر حدود 12 کارگروه نتیجه کارهایشان در کارگروههای میانی مطرح شده است. یعنی ما بعد از کارگروههای استانی یک سری کارگروهها را در مدیریتهای تخصصی ستاد شکل دادیم تا کارهایشان مورد ارزیابی قرار بگیرد.
در این بین 4 حالت پیش آمد. یک سری از این کارها اصلا به درد نمیخورد که ما احساس کردیم مدیریت این کارگروه در توان آن استان نیست و یک کارگروه جدید شکل دادیم.
یک سری از کارگروهها بر عکس ایراد خاصی نداشت و ما کتاب آنها را هم آماده میکنیم برای چاپ. یک سری از کارگروهها ایرادهای اندکی داشت که در همان کارگروههای میانی برطرف میشود و یک سری از کارگروهها ایرادهای اساسیتری داشت که تشخیص آن کارگروه میانی این بود که خود آن استان میتواند ایراد را برطرف کند. از این ده، دوازده کارگروه میانی که تشکیل شده (که آن 30 کار را مورد ارزیابی قرار دهد) 2 کارگروه به اعتقاد ما اصلا مناسب نبود. حالا من عرض میکنم کدامیک از کارگروههاست. 10 تا از کارگروهها بدون هیچ ایرادی کار خود را برای چاپ آماده میکند. 9 تا از کارگروهها هم کارهایش ایراد داشت که فهرست این ایرادها به استان داده شد که دوباره برگردانند تا در کارگروه میانی بحث شود. بقیه کارگروهها هنوز جلسه تهران آنها برگزار نشده. یعنی آنها میآیند کارهایشان را اینجا ارایه میدهند و دفاع میکنند. در حوزه نمایشی ما 3 تا کارگروه داشتیم. نمایش خلاق، نمایشنامهخوانی و نمایش عروسکی. سه حوزه نمایشی بود.
هر کدام بر عهده یک استان بود؟
- بله نمایش خلاق بر عهده استان خراسان رضوی(با تیمی مختلف)، نمایشنامهخوانی خراسان جنوبی و نمایش عروسکی بر عهدهی استان لرستان قرار گرفت. البته این تقسیماتی که شده بر اساس ظرفیتهایی است که فکر میکردند در آن استان وجود دارد، این اتفاق افتاد. حالا نمیدانم که اینها چهقدر قابل بیان کردن در سطح عام است. در استان لرستان به جهت اینکه ما در این دو ساله نتوانستیم یک ثباتی در آنجا داشته باشیم، هم به جهت کارشناسی و هم به جهت مدیریتی، این کار علیرغم سه چهار جلسهای که در آنجا شکل گرفت، در آخر استان گفت که این کار از دست من ساخته نیست که ما یک گروه دیگری تشکیل دادیم. در استان خراسان جنوبی برای نمایشنامهخوانی، علیرغم اینکه طراح این کار مدیرکل کانون خراسان جنوبی بود، خودش قبلا کارشناس بود، الان هم واقعا مدیری است که در حوزههای کارشناسی صاحب نظر است. بعد ازدو، سه جلسه در نهایت به این نتیجه رسیدند که اصلا منابع علمی قابل توجهی در این حوزه وجود ندارد. دستشان به واقع خالی بود. الان ما یک قرارداد مانندی را با دو، سه استاد دانشگاه منعقد کردیم که در حوزه نمایشنامهخوانی اینها را جمع کنیم و مطالعاتش را انجام دهیم. آن کار گروه هم به جهت اینکه منابعش را واقعا پیدا نکرد، دستش بالا رفت و ما آمدیم از این طرف کار دیگری انجام دادیم. در حوزه نمایش خلاق اما کار خوبی انجام شده است. این موضوع در آن کارگروهها مورد بررسی قرار گرفته و ایرادهایش دارد برطرف میشود. پس ببینید ما 3 تا کار در حوزه نمایشی داشتیم. یک کار، کار مناسبی بود. یک کار، من احساس میکنم آن استان میتوانست با مشارکت استانهای دیگر برود ولی به دلیل عدم ثبات کارشناسی و مدیریتی نتوانست اتفاق بیفتد و در یک کار هم منابع مطالعی وجود نداشت.
پس در مجموع هنوز به نتیجهای نرسیده است؟
- نه البته در حوزه نمایش خلاق فکر میکنیم که منابعش بیرون بیاید.
پس هنوز نمیتوانید نتیجهای بگیرید یا مثلا بگویید که پیشنهادی از درون آن کارگروهها بیرون آمده است؟
- از این سه کارگروه خیر اما از کارگروههای دیگر چرا.
خوب بحث را ببریم به سمت جشنوارهی نمایش عروسکی و پانزدهمین دوره آن و تغییراتی که در جشنواره اعمال شده است. در دوره مدیریتی جدید کانون تاکنون دو دوره برگزار شده. یک دوره که کشوریاش در اصفهان برگزار شد و الان دوره دوم هست که برگزار میشود. اصولا چه تغییری در شیوه برگزاری جشنوارهی نمایش عروسکی صورت گرفته است؟
- در شیوه شاید خیلی اتفاقی نیفتاده باشد.
در سیاستها؟
- بله. سیاستها بیشتر تغییر کرده. ما که درگذشته جشنواره مربیان را نداشتیم. تنها همین جشنواره اعضا بود. بعد از جشنواره کشوری اصفهان به این نتیجه رسیدیم که این اعضا نیستند که بهواقع با هم رقابت میکنند، این مربیها هستند که میخواهند در عرصه حضور داشته باشند. ضمن اینکه وقتی ما از مربیها استفاده نمیکنیم، اینها جذب دستگاههای بیرونی میشوند. به همین جهت به این نتیجه رسیدیم که در کنار جشنواره اعضا، مربیها را هم وارد جشنواره کنیم ولی سیاستهایمان در این زمینه متفاوت بود یعنی خط مشیی که برای اعضا ترسیم کردیم، بحث فرآیند محوری و تربیتی از طریق نمایش عروسکی بود. آنچه که در بخش مربیان هم ترسیم شد، توانمندسازی و تولید تئاتر در کانون بود.
یعنی ما به جای اینکه با تولیدکنندگان بیرونی وارد مذاکره شویم که کانون را هم نمیشناسند به مرور و با چشماندازی سه ساله به این سمت برویم که خود کانونیها تولید کنند برای کانون. خوب یکسری تولید «برای کودک» است یکسری «با کودک». در بخش اعضا «با کودک» مورد نظرمان بود. در بخش مربیان و اعضای ارشد «برای کودکان» مورد نظرمان بود. این دو تا به عنوان سیاست کلی طراحی شد. بعد از این آمدیم وقتی سیاست کلی را طراحی کردیم با یک گروهی از متخصصان نشستیم که چهطور در حوزه اعضا، بحث فرآیندمحوری را به نتیجه برسانیم؟
این یک تغییر است؟
- بله تغییر است.
یعنی این نگرش در گذشته در کانون نبود؟
- ببینید در جشنوارهها وقتی اعضا میآمدند روی صحنه، کارهایشان داوری میشد ما مثلا داوری مثل عمو قناد داشتیم. آن داور که میآید بخش اعضا را داوری میکند، به چه چیزی نگاه میکند؟ به نور، به صدا، به تکنیک، به اینها توجه میکند. در صورتیکه ما از عضو این انتظار را نداریم. ما نمیخواهیم مثل وزارت ارشاد داوری کنیم. میخواهیم بگوییم اگر عضوی از روز اول آمد، گروه را پذیرفت، مسوولیت برعهده گرفت، کتاب خواند، وظایفش را خوب انجام داد، آن گروه، گروه خوبی است. یعنی عضو به مرور فرآیند را طی میکند و بالا میآید.
ما به دنبال ساخت فرد و پرورش عضو در گروه بودیم. این در آن مرحله نهایی خودش را نشان میدهد. به همین دلیل وقتی نوع نگرش تولیدی بود مربیها میرفتند، یکسری بچههایی را پیدا میکردند و فقط با اینها کار میکردند برای جشنواره. یعنی جشنواره به جشنواره تولید تئاتر تبدیل شده بود.
ولی ما معتقدیم که نمایش عروسکی یک فعالیت است همانند فعالیتهایدیگر. نه مثل نقاشی که در طول سال باید انجام شود ولی بعضی از اینها که در طول سال انجام میشود قابل ارایه در جشنواره هم هست پس ما فعالیت نمایش عروسکی را تعطیل نمیکنیم در واقع فقط به خاطر جشنواره، تولید صورت نمیگیرد.
به هر حال این برآیند خودش نتیجه آن فرایند نیست؟
- میتواند باشد.
منتقدان دیدگاه شما میگویند وقتی در کانون یک نمایش اجرا میشود، حالا میخواهد نور و دکور خوب هم داشته باشد، (البته اینها همه هم لازم است) اما به هر حال این طور نیست که یک دفعه افراد ظرف یکی دو روز جمع شوند و بگویند که بچهها بیایید یک نمایش درست کنیم! بیتردید یک روندی را طی میکند ممکن است ماهها هم روی آن کار شود و زحمتی کشیده شود و آن فرایند بهواقع طی شود. این یک.
دوم: ارزیابی شما از اینکه این فرآیند یک فرآیند تربیتی است، با چه ترازو و سنجهای انجام میشود؟ چون این معیارها خیلی قابل ارزیابی نیست اما تئاتر قابل ارزیابی است. دکور صدا، نور، بازی، عروسکگردانی و. . . را میتوانید ارزیابی کنید حال، این داوری چگونه انجام میشود؟
- دو نکته در اینجا وجود دارد. ببینید وقتی ما در کانون کارگاه شعر یا نقاشی برگزار میکنیم این کارگاهها با بیرون تفاوتهایی دارد. در کلاس نقاشی بیرون، یک سری اصول به بچهها یاد میدهند که این رنگها را با هم قاطی کنید از این مدلها استفاده و با این سبک نقاشی کنید. اما کانون از ابتدا به دنبال تربیت نقاش نیست، دنبال خلاقیت و پرورش فکر است به بچه میگوید امروز که از خانه راه افتادی آمدی اینجا، چه چیزهایی دیدی؟ آن را نقاشی کن. میگوید میتوانی از یک زاویه دیگر هم ببینی و دوباره نقاشی بکشی. اگر صد بار هم کودک نقاشی بکشد صد جور نقاشی میکشد. در ضمن آن نقاشی را هم به بحث میگذاریم با بچهها. پس در این فرآیند، مربی دنبال خرد ورزی یا پرورش فکر است نه نقاشی. در کلاسهای بیرون همه انتظار دارند که کودک بعد از 6 ماه نقاش شود، ولی در کانون به دنبال این هستیم که خلاقیت بچهها را پرورش دهیم. اگر این دو تا را بپذیریم ما در برآیندهای تئاتری بیرونی، دیگر به دنبال نور و صدا و. . . نیستیم. دنبال خلاقیتهای بچهها هستیم. از نظر ما هر کسی خلاقیتهای بهتری داشته باشد برگزیدهتر است.
تفاوت نگرش دراینجاست. ما وقتی مانند گذشته داوری میکنیم که مثلا 5 گروه را در 5 مرکز برای جشنواره آماده کنیم نه برای فعالیت. در واقع ما فعالیت نمایش عروسکی را به عنوان یک فعالیت خردورز و خلاق نمیبینیم فقط به دنبال کار تولیدی برای جشنواره هستیم. در چنین شرایطی میتوانیم با گروههای بیرون از کانون قرارداد ببندیم و بگوییم برای ما تولید کنند آن وقت بگوییم آبروی استان ما آنجا حفظ شد. ولی ما در اینجا میگوییم شما باید در طول زمان این کار را با بچهها انجام دهید البته اشکالی ندارد یک گروهی هم از بیرون بیایند.
ما در نقاشی هم یکسری آثار را میفرستیم کشورهای دیگر برگزیده میشوند، چه اشکالی دارد؟ ولی ما به آن بچه نگفتیم برای آن مسابقه نقاشی کن؟ درست؟ پس این دو نگاه میتواند دو فرآیند باشد و دو خروجی داشته باشد. بله هر فرآیندی یک برآیند دارد. ما هم اعتقاد داریم. اما به اعتقاد ما برآیند مورد نظر ما، پرورش فکر، خلاقیت و خرد ورزی است و اعتقاد داریم فعالیت تولیدی باید حرفهای باشد. در آنجا ما به دنبال تولید حرفهای هستیم ولی در اینجا به دنبال خلاقیت هستم. اینجا در ملاکها و معیارهایی که ما طراحی میکنیم در آن فرآیند باز به دنبال اینملاکها و معیارها هستیم.
من هنوز متوجه نشدهام. این برآیند باید به یک نحوی مورد ارزیابی قرار بگیرد. اینکه به هر حال مربی ما در طول سال یک رفتار تربیتی خوبی داشته باشد و در کنار این نمایش، خلاقیت بچهها پرورش پیدا کند یک بحث است، اینکه شما در جشنواره، چگونه این برآیند را ارزیابی میکنید بحث دیگری است. میخواهم بدانم که برای این کار چه تمهیدی اندیشیده شده است، چهگونه میتوان ارزیابی کرد که بچهها روند تربیتی مورد نظر را بهخوبی طی کردهاند؟ آنچه ما در جشنواره میبینیم دکور است و اجرا و دیگر عوامل صحنه؟
- باز دو تا زاویه دارد. یکی اینکه در برآیندی که در امتداد یک فرآیند ارزیابی میشود، مولفههای ما با مولفههای ارشاد متفاوت است. یعنی در آن فرایند به دنبال این بودیم که عضو خلاق باشد، در فعالیتهای گروهی شرکت کند و تاثیر گذار باشد از امکانات اطرافش مانند دور ریختنیها استفاده کند. در اینجا ملاکهای داوری ما متفاوت است.
یعنی اینها واقعا ملاکهای داوری است؟ آن وقت در طول سال سنجش میشود؟ یعنی در طول دوره تولید؟
- ببینید وقتی ما آن دفترچهها را شکل دادیم، بخشی از داوریهای مرحلهی استانی بر مبنای طی کردن آن فرایند صورت گرفت اما یک بخش دیگر آن، اجراست که داوران میبینند. دوم اینکه ما خودمان سال گذشته پیشنهاد کردیم در شورای سیاستگذاری و تصویب شد که در حوزه کودک و نوجوان به صورت جشنوارهای نباشد و برگزیدهها روی صحنه نیایند به واقع گروهها بیایند و برای همدیگر اجرا کنند. همانطور که مرکز تئاتر ما دارای سکو برای اجرا نیست چون در آنجا دنبال این نبودند که گروههای کودک و نوجوان بروند بالا و آدمها برگزیده شوند. گروهها میآیند برای بچهها و دیگران اجرا میکنند. در مراکز کانون هم همیشه صندلی میگذاشتند دور هم مینشستند و تئاتر اجرا میکردند و به این میگفتیم تئاتر کتابخانهای. اما از وقتی یک متر، سکو درست کردیم آن بالا، آن وقت آمدیم گفتیم نمایش ماورا درست کنیم. صوت دارد یا ندارد؟ و بچهها را در قالبهای حرفهای مورد ارزیابی قرار دادیم. ما اعتقاد داریم بچهها را نباید در قالب حرفهای ببریم. میتوانیم اعضای ارشد را که نیمه حرفهای هستند و مربیان را به سمت حرفهای ببریم و از آنها انتظار ارایهی کار حرفهای داشته باشیم.
جشنوارهی نمایش عروسکی چرا دوسالانه شد؟ به هر حال برگزاری هر رویداد فرهنگی برای بچهها (در این قحطی برنامههای فرهنگی) غنیمت است. حالا چرا جشنوارهای که هر سال برگزار میشد دوسالانه شد؟
- دو، سه دلیل داشت. یکی اینکه ببینید برای برگزاری هر جشنوارهای دستکم نیاز به 5 - 6 ماه فرصت برای آسیبشناسی، آمادهسازی شیوهنامهی جدید و ابلاغ به استانها داریم و بیتردید در فرآیندی که ما اعتقاد داریم باید بچهها کار کنند، دو، سه ماه هم فرآیند مسابقات ما از استانی و منطقهای و کشوری وقت میبرد. وقتی که سالانه برگزار میکردیم، باید جشنواره در تابستان برگزار میشد چراکه بچهها فرصت نداشتند. خلاصه در این گردونه زمان، کم میآوردیم و مجبور بودیم که فرصت بیشتری در اختیار مربی بگذاریم تا در آن فرآیند با اعضا کار کنند و کار از کیفیت بهتری برخوردار شود. در غیر این صورت باز، کار سفارشی میشد و در نهایت یک گروه کار کنند و برای جشنواره آماده شود. ولی ما این کمبود را به این شکل پر کردیم که از مرحله بعد یک سال جشنواره اعضای ارشد و مربیان را داریم و یک سال جشنواره اعضا. یعنی هر سال جشنواره داریم اما عملا دوسالانه است.
کانون جشنوارههایی برگزار میکند که طی این سالها تبدیل به یک نشان و یک برند شده است در واقع همه آن را میشناسند مثلا جشنواره قصهگویی به عنوان یک جشنوارهی فراگیر که عموم مردم با آن آشنا هستند، بینالمللی و دارای مخاطبان بیرونی است و شرکت کننده بیرونی دارد. اما در مورد جشنوارهی نمایش عروسکی تمام سخنان شما ناظر به مربیان و اعضای کانون است و مخاطبی بیرون از سازمان ندارد. منتقدان این را یک نقطه ضعف تلقی میکنند و میگویند چرا کودکان و گروههای نمایشی خارج از کانون مد نظر قرار نمیگیرند. بهواقع این جشنواره کاملا داخلی است. چرا؟ و چه تمهیدی در نظر میگیرید که از این وضعیت خارج شویم؟ آیا نگاه سیاستگذاران کانون این است که جشنوارهی نمایش عروسکی کانونی باقی بماند؟
- در حوزه سیاستگذاری به دنبال این هستیم که از درونِ فعالیتها، جشنواره بیرون بیاید نه برای جشنواره فعالیتی صورت بگیرد. در واقع برآیند فعالیتهای رایج ما در جشنواره ارایه شود. اگر ما بخواهیم گروههای بیرونی را بیاوریم باید با خطکش دیگری آنها را بسنجیم چون آنها در این فرآیند برنامه ما حضور ندارند مگر اینکه گروههای «آزاد»ی را که برای کودکان کار میکنند، وارد جشنواره کنیم.
در جشنواره قصهگویی ما به دنبال کار برای کودک هستیم. ولی در جشنوارهی نمایش عروسکی با کودک کار میکنیم و بخشی هم به آثار «برای کودک» اختصاص دارد. البته امسال هم در شیوهنامهمان گروههای آزاد، در کنار مربیان و اعضای ارشد دیده شدهاند البته هنوز به آن مرحله نرسیدیم که جشنواره به صورت بینالمللی برگزار شود به همین دلیل فقط یک سری مهمان خارجی دعوت میکنیم که هم خودمان را ارزیابی کنیم و هم بسترهای امکان بینالمللی شدن را بررسی کنیم به عنوان مثال در دوره قبل، گروهی از آفریقا آمده بود که شیوه کارشان با کانون خیلی فاصله داشت. ما مثلا به تازگی داریم نحوه ورود به عرصه نمایش انسانی در مراکز را بررسی میکنیم. اگر اعتقاد به آن فرایند در اعضا داریم پس باید در گروههای غیر کانونی خطکشهایمان را عوض کنیم. آنجا هم ممکن است آن فرایند اتفاق بیفتد اما با خط کش ما تناسب ندارد. اگر بخواهیم به آن سمت برویم باید ببینیم دنبال چهچیزی هستیم؟ و چرا به آن سمت میرویم.
به همین دلیل ما اکنون از مجموعه فعالیتهای موجود در کانون یک جشنوارهای برگزار میکنیم در حوزه کودک و نوجوان. در غیر این صورت باید سهم کانونیها و بزرگسالان را تعیین کنیم. ما در حال حاضر از نگاه فعالیتهای کتابخانهای به جشنواره رسیدیم.
آن وقت بحث حمایت کانون از تولیدات و فعالیتهای فرهنگی آنطور که در اساسنامه کانون تاکید شده چه میشود؟ در واقع کانون با توجه به اساسنامهاش موظف شده تا از حوزههای کتاب، تئاتر، فیلم و. . . حمایت کند این البته انتظاری است که در بیرون از سازمان، همه دستاندرکاران و فعالان حوزه تئاتر عروسکی نسبت به کانون دارند که مثل گذشتهها که متولی برگزاری جشنوارهی نمایش عروسکی بود اکنون هم نقش جدیتری ایفا کند اما کانون همچنان در 15 سال گذشته در حوزه داخل سازمانی فعالیت میکند. حتی جشنوارههایش هم جنبه بیرونی ندارد. آیا راجع به این موضوع صحبتی شده که در سیاستهای کلی کانون تغییری ایجاد شود؟
- سیاست کانون این است که درون کانونی عمل شود و حمایت از فعالان بیرون از کانون در حوزه تولید صورت بگیرد. یعنی الان در حوزه کتاب، فیلم، انیمیشن و امثال اینها که صورت میگیرد که باز هم در حوزه تولید است در حوزه فعالیتهای مراکز کانون نیست. سیاست ما در حوزه فعالیتهای کانون بر همان مبناست که فعالیت از درون مراکز آغاز و در جشنواره ارایه شود.
بد نیست اشارهای هم به روند برگزاری جشنواره پانزدهم وارزیابیتان از نحوه برگزاری جشنواره تاکنون داشته باشید.
- همانطور که عرض کردم در زمینهی سیاستگذاریها و خط مشیها، در حوزه اعضا به دنبال فرآیند پرورش فکر بودیم. اعتقاد دارم که این موضوع دارد با طراحی دوستان و دفترچههایی که تهیه کردند، نهادینه میشود این فرصتی است که به مربیها داده شد.
به نظرم با گسترش فعالیتهای آموزشی مربیها، کارها کیفیتر خواهد شد. البته نمیخواهم بگویم که این امر 100 درصد با موفقیت روبهرو شده است برای رسیدن به نتیجه، نیاز به چند سال زمان داریم. تا دقیقا این سیاست جا بیفتد و نمایش عروسکی به عنوان فعالیت در طول سال ساری و جاری باشد و به موقع هم خروجیهایش ارایه شود.
در حوزه مربیان و اعضای ارشد هم سیاست ما توانمندسازی مربیان و اعضای ارشد و بخش تولید است. سال اول ما تازه آغاز کردهایم از سال اول هم 17 تا گروه میتوانند بالا بیایند، یعنی به اندازه هر استان هم یک گروه بالا نمیآید. ما به مرور میتوانیم به این سمت برویم. فکر میکنم این فرآیند هم 2-3 سال زمان میبرد تا تولید کنندههای ما، یعنی مربیان ما خودشان تولیدکننده شوند. به نظرم برای سال اول خوب است که از این بخش 4 اثر به مرحله کشوری و تولید رسیده است. به اعتقاد من ما باید این مسیر را چند سال تداوم بدهیم تا به نتیجه برسد. در حوزه اعضا هم همینطور.
در حوزه بینالملل اول باید به سیاستهایمان برگردیم که با چه هدفی میخواهیم به حوزه بینالملل بپردازیم. چون اینها آثار منفی هم میتواند داشته باشد. اگر بخواهیم به سوال قبلی شما هم برگردیم، در جشنواره قصهگویی وقتی با هم صحبت میکنیم میگوییم چرا مربی ما نمیتواند با قصهگوی بینالمللی رقابت کند؟ چرا وقتی با آنها مواجه میشود کم میآورد؟ حالا این چراها هزار دلیل دارد. آیا مربی ما قرار است یک قصهگوی بینالمللی باشد؟ ما از او این انتظار را داریم؟ اگر این انتظار را داریم او را آموزش دادهایم؟ تواناییهای لازم را در او ایجاد کردیم؟ یا مربی ما در اولویت اول، یک مربی است و یک متخصص قصه گویی است در عین اینکه مربی است. حالا اینها فکر میکنم نیاز به بحثهای متعددی دارد که اگر ما میخواهیم به سمت بینالملل برویم با چه اهدافی؟ و چه دستآوردهایی میخواهیم داشته باشیم اگر هزینهای میخواهیم انجام دهیم اینها را کنار هم بگذاریم و بعد به سیاستگذاری بپردازیم. ما دو سال پیش به این نتیجه رسیدیم که فعلا به این سمت حرکت نکنیم و با دعوت از یکسری میهمانان خارجی به ارزیابی بپردازیم.
رفتن به سمت آن گروه آفریقایی ارزیابی خوبی نبود مگر اینکه واقعا سرمایهگذاری انجام شود. ما در این سالها با یک سری کشورهایی در زمینه قصهگویی کار کردیم، مثل افغانستان، لبنان و. . . خوب دورههای متعددی برایشان برگزار کردیم. هم به ایران آمدند هم ما رفتیم آنجا آموزش دادیم. بعد توانستند حتی جشنواره قصهگویی راه بیندازند. اگر میخواهیم واقعا به سمت اینها برویم باید باز، بسترهای اینطوری را هم فراهم کنیم. وگرنه گروههایی که میآیند اصلا به گروههای ما شبیه نیستند.
پس در مجموع، این سیاست در دوره شانزدهم هم ادامه پیدا میکند و دوره بعد هم با همین روش برگزار خواهد شد. این خودش به نظر میرسد که یک آسیب باشد؟ نه از این منظر که کانون درون سازمانی عمل میکند. بلکه از این منظر نگاه کنیم که کانون در معرض تجربههای بیرون سازمانی قرار نمیگیرد. در جشنواره قصهگویی وقتی یک مهمان خارجی میآید حتی وقتی یک مهمان داخلی میآید قطعا مربیان ما از آنها استفاده میکنند اما در حوزه نمایش عروسکی آیا این چرخیدن دور خودمان، آسیب نیست؟
این تجربه را عضو باید کسب کند یا مربی؟ ما معتقدیم که در جشنواره قصهگویی مربی دارد تجربه کسب میکند نه عضو. عضو کانون قرار است از مربی یاد بگیرد یعنی ما تا جاییکه میتوانیم باید مربی را توانمند کنیم و رویعضو تاثیر بگذاریم. در بخش مربیان، امسال بخش آزاد را قرار دادیم یعنی اگر قرار است تجربهای منتقل شود، باید در حوزه مربیان اتفاق بیفتد اما در بخش اعضا انتظارمان این است که با توانمندسازی مربیها بتوانیم بر اعضا تاثیر بگذاریم. در جشنواره قصهگویی، چون قصهگویی نوجوانان نداریم این را نمیبینیم. تاثیر گذاری مربی در رقابت با آنها صورت میگیرد. البته یک سری مشکلات خاص خود را هم دارد. بحثهای جدیدی اتفاق میافتد. در حوزهی مربیان با توجه به اینکه اولین سالی است که این موضوع را کلید زدهایم هنوز بهواقع خودمان شیوهنامه درست و مناسبی برای مربیان نداریم و باید تجربه کنیم و این را بنویسیم. به نظر من اگر در همین ابتدای کار بیاییم اینها را در چنگ آدمهای حرفهای و در کنار آنها بگذاریم، و بگوییم رقابت کنید. این تاثیرات خیلی بدی دارد باید به مرور به این سمت حرکت کنیم. و اگر بدنه را تقویت نکنیم، کنار هم قراردادن آنها، باعث سرخوردگی مربیان میشود. نه تنها تجربهای کسب نمیکنند بلکه از آن مسیر شاید منحرف شوند، مسیری که ما برای مربیان میخواهیم این است که امسال بخش آزاد را در بخش مربیان گذاشتیم شاید خیلی پررنگ هم نباشد ولی به مرور که مربیها را به سمت تولید میبریم باید تجربیات بیرونی را در کنارشان بگذاریم.
در بیشتر صحبتهایتان مطرح کردید که کار حمایت از نیروهای حرفهای و بیرونی و متخصص برعهده مرکز تئاتر است؟. آنجا چه اتفاقی میافتد؟ به نظر میرسد علی رغم روند رو به رشد فعلی در این بخش، که باعث بازگشت دوباره بسیاری از هنرمندان و گروههای نمایشی بیرونی به مرکز تئاتر شده، در عین حال احساس میشود آن سرمایهگذاری لازم هنوز توسط کانون در این بخش صورت نگرفته درحالیکه کانون میتواند خیلی گستردهتر عمل کند و مرکز تئاتر خیلی فعالتر باشد. ولی هنوز سرمایهگذاری لازم در این بخش انجام نشده است با نظر من موافقید؟
- ببینید انتظار را باید تعریف کرد من کانون را متولی تئاتر کودک و نوجوان نمیدانم. به همین دلیل آن انتظاری که شما میفرمایید ناظر به این مساله است که کانون متولی تئاتر کودک و نوجوان است و باید از گروههای تولید کننده حمایت کند و مثل رمان، جریانی راه بیندازد و سالی صد تولید انجام دهد اما من این اعتقاد را ندارم. من معتقدم تولیدات حرفهای کانون هم باید برای پرورش اعضایش باشد همانطور که ما کتاب تولید میکنیم و میفرستیم در مراکزمان تا بچهها از آن استفاده کنند، ما متناسب با این نیاز باید تئاتر تولید کنیم. در حوزه تئاتر کودک و نوجوان موسساتی هستند که باید این کار را انجام دهند یا دستگاههایی هستند که اعتبارات لازم را از دولت میگیرند و باید این کار را انجام دهند.
یعنی الان تئاتر کودک یک متولی مشخصی دارد؟
- بله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ چراکه آنها برای این امر اعتبار میگیرند.
پس چرا کانون در حوزه کتاب خودش را متولی میداند؟ چون مثال رمان را زدید عرض میکنم.
- باز هم در حوزه کتاب کانون خودش را متولی تولید کتاب کودک و نوجوان در سطح کشور نمیداند. این کار را هم ارشاد و دستگاههای متعددی انجام میدهند. کانون به اندازهی ظرفیت خودش و برای مراکز فرهنگیاش تولید میکند. اضافه تولید را هم به فروشگاههایش میدهد. اما در حوزه تئاتر، کانون به عنوان تولید کننده تئاتر کودک و نوجوان سطح کشور مطرح نیست و اگر هست به ما بگویند که شما متولی هستید و به صورت قانونی این را در اختیار ما بگذارند، اعتباراتش را به ما بدهند ولی الان چنین چیزی نیست. همین طور که ما فیلم تولید میکنیم، همینطور که کتاب تولید میکنیم و فیلم کوتاه تولید میکنیم میتوانیم تئاتر هم تولید کنیم. در واقع این تولید، صرف مصرف داخلی میشود. حالا شاید این مصرف داخلی ما هم آنقدر کار خوبی باشد که در جشنوارههای بینالمللی برگزیده شود همانطور که خیلی از تولیدات ما هم خروجیهای بیرونی داشته باشد. ولی باز هم تاکید میکنم که اینها برای مصرف داخلی است ما یک موسسه هستیم که مسوولیت پرورش فکر کودکان و نوجوانان را بر عهده داریم و برای این کودک و نوجوان محصولاتی را تولید میکنیم. اینکه بعد بگویند متولی انیمیشن در کشور کانون است، متولی فیلم کودک در کشور کانون است، متولی کتاب در کشور کانون است، باید ببینیم این اعتباراتش کجاست؟ بیایید به ما اعتبار بدهید، ما هم برویم گروههایش را پیدا کنیم. الان هیچ کدام از اینها نیست.
اینجا با تناقضی روبهرو میشویم در سیاستهای کلی کانون. از یک طرف ما از یک جمعیتی 12-13 میلیونی کودک و نوجوان در سطح کشور حرف میزنیم و آنها را مخاطب خود تلقی میکنیم در سخنرانیها و عنوان میکنیم که این امکانات، متناسب با این جمعیت نیست و باید کاری کنیم که بتوانیم همه این بچهها را تحت پوشش قرار دهیم و از یک طرف یک نگاه و سیاست درون سازمانی داریم و میگوییم نه، ما متولی همه اینها نیستیم و باید بیاییم و تمرکزمان را بگذاریم بر این جمعیتی که عضو کانون اند و برویم تنها فیلم بسازیم برای بچههای خودمان و کتاب تولید کنیم برای بچههای خودمان. این تناقض نیست؟
- نه این تناقض نیست. ما که نگفتیم اوقات فراغت گروه خاصی از بچهها را پوشش میدهیم. ما در بخش اعضا به دنبال ارایهی خدمات انبوه هستیم یعنی به همه آنهایی که میتوانند زیر چتر ما قرار بگیرند ولی حالا عضو کانون نیستند خدمات ارایه دهیم. البته این هم مسایل خاص خودش را دارد. اعتقاد ما این است که همه را پوشش میدهیم. از راههایی مثل کتابخانههای سیار، پستی میشود و ثابت میشود جمعیت زیادی را پوشش داد ولی آیا این بدان معنی است که ما متولی انتشارات کتاب کودک، فیلم کودک، فیلم کوتاه کودک، موسیقی کودک در کشور هستیم؟ ما هرچه جمعیت اعضایمان بیشتر شود، استقبال میکنیم و برای آنها تولید میکنیم ولی ما متولی تولید نیستیم. ما در تولید باید به دنبال الگوسازی باشیم. یعنی الگوهای تولیدی را به جامعه ارایه بدهیم. بر اساس چه؟ بر اساس هزار مرکزی که داریم و دایم تجربه میکنیم و الگو میدهیم به بیرون. ولی خودمان را متولی تولید کشور نمیدانیم اگر بخواهیم خودمان را متولی بدانیم، باید این مسوولیت را کسی به ما بدهد. هم اینکه ما در تناقض با دستگاههایی قرار میگیریم که متولی هستند، البته در حوزه اعضا اعتقاد دارم که ما بخش پوشش اوقات فراغت اعضا را برعهده داریم و باید به انحای مختلف همه آنها را پوشش دهیم. الان نمیتوانیم. باید به سمت پوشش انبوه برویم از گذشته هم همینطور بود. ببینید مثلا ما فیلم «دونده» را در گذشته تولید کردیم، سعی میکنیم سالی یکی دو تا فیلم تولید کنیم ولی تولیدِ الگو داشته باشیم. نمیگفتیم همه مسوولیت فیلم کودک با ماست پس دو تا جواب نمیدهد صدتا تولید کنیم. در تئاتر هم همین اعتقاد را داریم. ما میگوییم تئاتر الگو تولید کنیم ولی تئاتر الگو به معنای تئاتر انبوه نیست. ولی در پوشش اعضا این را نمیگوییم. اگر آنجا بگوییم، واقعا دچار دوگانگی میشویم. کاری که ما میکنیم این است که الگوهای تولید خود را ترویج میدهیم در سطح کشور ولی رسالت ما پرورش فکر است. ما پرورش فکر را رها کنیم بگوییم باید تولید انبوه تئاتر را انجام بدهیم. چرا باید این کار را بکنیم؟ ما در تئاتر باید الگو به کشور بدهیم که بروند از این الگو تولید کنند ولی خودمان وقت و انرژیمان را صرف تربیت میکنیم.
ممنون از شما. بابت وقتی که گذاشتید.
- من هم ممنون هستم. شاید دیدگاههای ما هم مورد نقد قرار گیرد.
گفتوگو از کیان جوادی منتشر شده در نشریه خبرنامه کانون ویژه پانزدهمین جشنواره نمایش عروسکی مرداد 1392