اولین خلق هنری، قصه‌های تصویری حک شده بر دیواره غارها بودند

نشست مجازی «قصه‌گویی و میراث ناملموس» با حضور عباس قنبری‌عدیوی نویسنده، پژوهشگر و مدرس دانشگاه برگزار شد.

به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل کانون، در این نشست که روز 22 آبان 1402 برگزار شد عباس قنبری‌عدیوی با اشاره بر اهمیت شناخت ریشه‌ای، اجتماعی و تاریخی ادبیات بیان کرد: در قوم‌پژوهی قصه یکی از ارکان پایه محسوب می‌شود و از طرفی در فرهنگ مردم ایران قصه‌ها جایگاه بسیار مهمی دارند. از این جهت که قصه شاید قدیمی‌ترین آفریده‌ی الهی باشد و خود پروردگار هم در تمام کتاب‌های دینی به ویژه قرآن مجید قصه‌ی اقوام پیشین را برای ما بیان کرده و از ما می‌خواهد از زندگی و روش پیشینیان درس بگیریم. نکته‌ای که برای همه‌ی ما وجود دارد این است که مهارت قصه‌گویی را چگونه انجام دهیم، برای پاسخ به این سوال در گام اول باید بدانیم ادبیات چیست و ادب از کجا شروع می‌شود.

نقش بی‌بدیل قصه در انتقال هنر

این پژوهشگر تصریح کرد: قصه یکی از آفریده‌های زبانی است. زبان با گفتار یکسان نیست و گفتار بخشی از زبان است. خداوند موهبت زبان را در وجود تمام موجودات قرار داده است. زبان چهار کارکرد مهم دارد؛ ارتباط و پیوند با دیگران، ما از طریق زبان با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنیم، این ارتباط می‌تواند با سخن، زبان اشاره و یا نمادها باشد. خودگویی یا همان حدیث نفس، هر کدام از ما بارها در خلوت با خودمان صحبت کرده‌ایم که این خودگویی بخشی از ارتباطات زبان است. سومین کارکرد زبان محمل اندیشه بودن آن است، ما با کمک زبان به آسمان معراج می‌کنیم و در هر شرایطی خودمان را تصور می‌کنیم. چهارمین کارکرد زبان آفرینش ادبی است. تمام تولیدات ادبی اعم از شعر، فیلم، تئاتر و حتی نقاشی جزو چهارمین کارکرد زبان هستند. هنر و ادبیات از طریق ذهن تولید می‌شوند و شکل نوشتاری زبان خط، نقاشی و... است. غارها اولین دفترهای بشریت بودند که انسان‌های آن زمان داستان‌های مصور را روی آن ثبت می‌کردند. داستان «بز و نخل» حاصل ۲۴ نقاشی‌ است که بر روی جامی کشیده شده است و قصه «درخت آسوریک» را روایت می‌کند. این‌ها نشان دهنده آن است که بشر از آغازین خلقت از قصه و تولیدات تصویری برای انتقال مفهوم استفاده کرده است.

او در ادامه بر زوایای مختلف انتقال ادبی پرداخته و گفت: زبان دو رویکرد بسیار مهم دارد، یکی رویکرد گفتاری و دیگری تصویری. ما در قصه‌گویی به رویکرد آوایی اهمیت زیادی می‌دهیم؛ یعنی قصه‌ها پیش از اینکه به کتاب‌ها بیایند در زبان مردم بودند و مردم آن‌ها به زبان‌به‌زبان و سینه‌به‌سینه منتقل کرده‌اند. تاجیک‌ها به این نوع از ادبیات، ادبیات دهنکی می‌گویند. در آفرینش‌های ادبی، شاعر یا نویسنده با دو مقوله سر و کار دارد؛ یکی شکل ظاهری که شامل واژه‌ها، الفاظ و ساختار است و دیگری محتوا که افکار و عواطف را در بر می‌گیرد. قالب تنها شکل نیست بلکه نوع ساختار، طرز بافت فکری و ترکیب عاطفی نیز در آن موثر است؛ نباید پیوند تنگاتنگ فرم را با محتوا و مضمون‌ها فراموش کرد. انتخاب آگاهانه جای (فرم) و جای‌گیر (محتوا) برای بیان سخن و دست‌یابی به هدف، کاری بس هوشمندانه و تخصصی است مانند انتخاب قالب مثنوی در آثاری چون بوستان، مثنوی معنوی و... استادی داشتم که می‌گفتند اگر کل مثنوی را بخواهیم در مصرعی بگوییم این است، «هر کسی دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش»؛ این محتوا می‌تواند خلاصه شود ولی در یک قالب درست تفصیل یافته است. ما در تولید اثر فرهنگی مناسب مخاطب همیشه باید این سه مسئله را در نظر بگیریم که چه بگوییم؟ چگونه بگوییم؟ و برای چه کسی بگوییم.

فرهنگ عامه مدیون عشایرنشینی است

عدیوی با تشریح واژگانی و مفهومی فرهنگ ادامه داد: فرهنگ به معنی رشد و بالا کشیدن است. مترادف این مفهوم به زبان انگلیسی Folkloore دانش توده، دانش فرهنگ و فرهنگ مردم ترجمه می‌شود. ۳۵۰ تعریف برای فرهنگ وجود دارد زیرا که یک مقوله بسیار پیچیده است. فرهنگ می‌تواند ریشه تاریخی یا آیینی داشته باشد. تاریخی مانند عزاداری برای واقعه کربلا و آیینی مانند ازدواج است. مجموعه‌ی این‌ها فرهنگ مردم را تشکیل می‌دهد.

وی اظهار کرد: هویت و میراث گذشتگان سینه به سینه در معماری، لباس، پزشکی و... به ما منتقل شده است. تولید کننده فرهنگ مردم مشخص نیست ولی در طول تاریخ بین تمام مردم گسترش یافته است. حدود ۱۵۰ سال پیش 50 درصد مردم کشور ما عشایرنشین و روستانشین بودند و امروزه دو درصد هستند. این جابه‌جایی ما از عشایر به روستا، از روستا به شهر، از شهر به کلان‌شهر و بعد به پایتخت باعث شده دورهمی‌ها و دل‌مشغولی‌های امروزی‌مان را وام‌دار آن روستانشینی و زیست عشایری باشیم. ادبیات عامه، زیرساخت ادبیات رسمی است. اگر ۳۵۰ حکایت در آثار سعدی وجود دارد، زیرساخت خود را از فرهنگ مردم گرفته است.

این پژوهشگر توضیح داد: مردم تمام نقل‌هایی که می‌شناسند را به طور عام قصه می‌نامند ولی می‌توانیم که افسانه، قصه، اسطوره، مثل، مقال و... هر کدام تعریف ویژه خود را دارند. به سرگذشت‌های واقعی در کتاب‌های دینی قصه گفته می‌شود. قصه گفتن یعنی سرگذشت گفتن. از نظر فنی، قصه بیان وقایعی بیش‌تر خیالی است که معمولا بر حوادث شگفت تاکید دارد. قصه‌های دینی و مذهبی در ایران را افراد باسواد، سال‌خورده و مذهبی می‌گفتند که بیشتر در قالب پرده‌خوانی و تعزیه‌خوانی رواج یافت.

تمایز قصه، افسانه، اسطوره و داستان

این استاد ادبیات فارسی بیان کرد: قصه‌ها شکلی ساده و ساختمان روایی و نقلی نزدیک به زبان و زندگی عامه دارند. شاخصه اصلی قصه، مطلق‌گرایی (خوبی یا بدی) است. حوادث قصه بر روابط علت و معلولی استوار نیست؛ به عبارت دیگر قصه‌ها آثاری هستند که در آن‌ها تاکید بر حوادث خارق‌العاده بیش‌تر از تحول و تکوین آدم‌ها و شخصیت‌ها است.

عدیوی اضافه کرد: افسانه روایتی کوتاه و اغلب با نتیجه اخلاقی روشن و مشخص است که معمولا از زبان حیوانات شرح داده می‌شود. اغلب این‌گونه است که جانوران افسانه‌ها و ویژگی‌ و شخصیت‌های ثابتی دارند؛ مانند مور که زحمت‌کش است یا روباه که به زیرکی شناخته می‌شود. افسانه بیشتر به قصد سرگرمی و تفریح خاطر خوانندگان انجام می‌شود.

وی در توضیح اسطوره گفت: اسطوره همان واژه‌ای است که در زبان‌های فرنگی به دو شکلstory  (قصه) و History (تاریخ) دیده می‌شود. در مورد افسانه دو نوع تلقی وجود دارد؛ از طرفی آن را افسانه و دروغ و از طرف دیگر حقیقت و تاریخ می‌دانند. اسطوره در ژرفای تاریک و مبهم تاریخ وجود دارد. دانش اسطوره‌شناسی یا همان میتولوژی در حوزه فرهنگ بسیار مهم و باارزش است.

این مدرس دانشگاه در پایان خاطرنشان کرد: معنی واژگانی داستان؛ سرگذشت، حکایت گذشتگان و واقعه است. داستان از دو جزء «دا» و «ستان» تشکیل شده است که «دا» به معنی آفریدگار و «ستان» پسوند مکان است. در متون گذشته‌ی ادبی و فرهنگ‌های فارسی، داستان هم‌معنی قصه و افسانه به کار رفته است. از دیدگاه استاد رزم‌جو داستان دو نوع بلند (رمان) و کوتاه (ناول) است که برخی «رمانس یا داستان عاشقانه» را نیز به این بخش می‌افزایند.

بیست‌وپنجمین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با شعار «با قصه لبخند بسازیم» همزمان با شب یلدا برگزار می‌شود.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 2 =