به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل کانون، محمد سیمزاری نویسنده و پژوهشگر در نشست «نگاهی نو به قصص قرآنی» گفت: بیان قصههای قرآنی برای کودکان نسل امروز که با جویدن موسهای کامپیوتر بزرگ میشوند و برای هر سوالشان دنبال جوابهای ملموس هستند را، باید با احتیاط انجام شود.
این فعال فرهنگی افزود: شاید هدف بسیاری از قصص قرآنی گفتن گذشته گذشتگان نباشد و شاید هدف اصلی صرفاً گفتن جان پیام به ما بوده است. شاید به همین دلیل است که در قرآن آمده است: «فاعتبروا یا اولی الابصار» (ای صاحبان خرد و بینش از سرنوشت گذشتگان عبرت بگیرید.)
این نویسنده با تاکید بر لزوم بهکارگیری خلاقیت در انتخاب و ساختار قصص قرآنی از سوی مربیان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خاطرنشان کرد: برخی قصههای قرآنی؛ قصههایی هستند که برای کودکان و نوجوانان نباید گفته شود. چون فهم این قصهها نیازمند برخورداری از مبانی عرفانی هستند که در دست بچهها و حتی در برخی مواقع در دست ما هم نیست؛ مثل «قصه ذبح اسماعیل توسط ابراهیم»؛ دسته دوم قصههایی که باید برای بچهها گفته شود اما این قصهها میتوانند به نوعی الهامبخش قصهگو باشند یعنی قصههایی که اگرچه بنمایه خود را، از قرآن گرفتهاند اما ساختار آنها از سوی قصهگو طراحی میشود. مثل قصه گوساله سامری برخی از قصهها هم باید پردازش شوند؛ چون در قرآن صرفاً حکایت و خبری از آنها نقل شده است.
این فعال سینما و تئاتر تصریح کرد: گاه از قصههای قرآنی فقط باید الهام گرفت و خلق قصه با خود مربی است و این به هیچوجه به معنی دروغ بستن به قرآن نیست. به هر حال قصه ساختاری دارد و شما باید در قامت مربی کانونی به این ساختار برسید. قصه حضرت یوسف، قصه است که به کارگردانی سلحشور به خوبی در تلویزیون ترسیم شده است. آیا میشود همین اثر را نیز (البته آن بخشی که مربوط به کودکان است) را دوباره با بهرهگیری از خلاقیت جان تازهای داد؟
این نویسنده تاکید کرد: من در کتاب «پرداختی نو به پنج داستان قرآنی» به ماجرای گم شدن یوسف از زبان «گرگ بیگناه» پرداختهام. بهطور قطع شما خلاقیتی بیش از من دارید. میشود ریختار را، از قرآن گرفت و ساختار را؛ خودمان بسازیم. این طوری هم قصههای قرآنی را میگوییم و هم برای قصهها ماجراهایی تازه و شنیدنی ایجاد میکنیم. به اصطلاح میشود مظروف را، از قرآن گرفت و ظرف را خودمان بسازیم. نسل امروز قالبهای جدیدی میخواهد. ما باید ساختارهای گذشته را بشکنیم و در شکل و قالب تحول ایجاد کنیم.
سیمزاری افزود: برخی از مباحث هستند که باید با ادبیات آمیخته شوند. قصص قرآنی را میشود نقالی کرد. حتی برخی قصههای قرآنی را میتوان با آثار فورکلوریک در هم آمیخت. برخی از قصهها ظاهراً قرآنی نیستند ولی در کُنه خود، مفاهیم قرآنی را به همراه دارند. آیا به برخورد طنز با قصههای قرآنی فکر کردهاید؟ من در این حوزه هم کار کردهام. طنازی و نشاط شرط اصلی قصهگویی است. حالا اگر قصص قرآنی این ویژگی را در خود تقویت کنند چه خواهد شد.
این نویسنده گفت: بهتر است برای قصهگویی به سراغ قصههای خیلی شگفتانگیز نروید. فهم قصه حضرت مریم برای جوان امروز خیلی سخت است. از کنار برخی از معجزهها بگذرید. شاید هدف خداوند صرفاً نتیجه بوده است. اگر به کودک امروز بگوییم حضرت صالح از دل کوهی شتری را بیرون آوردند و فرمودند: «آب زلال این رودخانه؛ یک روز سهم شما و یک روز سهم شتر است». در ذهن کودک امروز این سوال مطرح میشود که این چه قانونی است؟ چرا یک شتر باید سهم آب یک روز رودخانه را ببرد و اهالی یک روستا هم یک روز! در حالی که بچهای ممکن است واقعاً تشنه باشد آنوقت چه؟ یا... شاید شتر در قرآن به مثابه روح شما باشد. یعنی همچنانکه به جسم بها میدهید به روح هم توجه کنید.
وی افزود: هدف قصص قرآنی هدایت بشر است. به همین دلیل در قرآن بعد از سوره فاتحه میخوانیم. . ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ در این کتابِ هیچ شکی نیست؛ سراسرش برای پرهیزکاران هدایت است. یعنی متقین کسانی هستند که علم و معرفت را توامان دارند. به همین دلیل پشت هر ایمانی الزاماً باید معرفتی باشد.
سیمزاری در ابتدای سخنان خود با طرح این سوال که قصه قرآنی چیست، چرا و چگونه باید خوانده شود، تاکید کرد: باید پشت ایمان معرفتی باشد به همین دلیل است که ما در اصول دین تقلیدی نداریم. قرآن برای هدایت متقن فرستاده شده است. ما از قصههای قرآنی و غیرقرآنی به عنوان ابزار تربیت استفاده میکنیم. قرآن برای تربیت است و خدا برای تربیت کردن بشریت آن را نازل کرده است. خدا مربی و رب همه کائنات است. کار ما، در مراکز به نوعی کاری خدایی است.
او با معرفی کتاب «سیری در تربیت اسلامی» و کتاب «داستانهای قرآن در المیزان» به عنوان الگوهای مناسب برای قصص قرآنی تصریح کرد: خدا از طریق قرآن در صدد است تا پنج رابطه را در انسان اصلاح کند. رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با خودش، رابطه انسان با همنوعش، رابطه انسان با طبیعت و رابطه انسان با تاریخ. اصلاح این رابطهها انسان را تربیت میکند.
نویسنده کتاب «از عطش تا رود» افزود: کانون باید قصص قرآنی را با قصهگویی ترکیب کند. ما از پیامبر حدیثی داریم که میفرماید «یَسِّرُوا وَلاَ تُعَسِّرُوا، وَبَشِّرُوا وَلاَ تُنَفِّرُوا» (آسانی را برگزینید و سختگیر نباشید و مژده دهید و مردم را (از دین خدا) متنفر و بیزار نسازید). چون گاهی پیامهای مستقیم مردم را متنفر میکند.
محمد سیمزاری گفت: مربیان کانون قصص قرآنی را، به شیرینی به مخاطبان میدهند. ما، در قامت مربی کانونی که قصد قصهگویی دارد؛ دو وظیفه «قصه خوب گفتن» و «خوب قصه گفتن» را داریم. ما ممکن است هنر قصهگویی را داشته باشیم و به خوبی بتوانیم از فیزیک بدن و میمیک صورت برای قصهگویی استفاده کنیم اما قصه ما، ارزشی نداشته باشد. منابع مختلفی برای قصهگویی هست افسانهها، اسطورهها و آثار فولکلور و یکی از اساسیترین و اصلیترین آنها قرآن است به شرط اینکه ما چگونگی گفتن آن را بدانیم و این مهمترین موضوع برای ماست.
بیستوپنجمین جشنواره بینالمللی قصهگویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از 27 تا 30 آذر 1402 در یزد برگزار میشود.