به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل کانون، سولماز صادقزادهنصرآبادی، مدرس قصهگویی و داور پایش بخش بینالملل بیستوپنجمین جشنواره بینالمللی با بیان این مطلب افزود: قصهگویی سفری رایگان به جهانی نامتناهی و بکر است. الگوی سفر قهرمان کودک را همراه میکند تا دست به سفری فارغ از مخاطره بزند و در عین حال آبدیده شود.
وی درباره فلسفه قصهگویی و ضرورت قصه گفتن برای کودکان گفت: در کتاب «آن بالا، این پایین» از انتشارات کانون پرورش فکری در سطرهای آغازین کتاب وقتی ستاره از ماه، رخصت میطلبد تا به نزد پیرزن برود ماه میگوید آدمها کنجکاوند و راز تو را خواهند فهمید؛ در صورتیکه عیان شوی بایستی برگردی. به زعم من قصهگویی ارضای آن لحظه کنجکاوی است. مخاطب با روایتی درگیر میشود که احتمالا که نه، قطعا در لحظه تنهایی و مٌحاکات یک نفر، شکل گرفته، روایتی که وجهی از زندگی یک نفر را عیان میکند و آنِ دریافت این لحظه عیانشدگی، شیرین و خاص است.
وی افزود: قصهگویی پاسخگویی به میل شدید کنجکاوی و توأم شدن و مواجهه با مکاشفه است. همانقدر که ممکن است آدمی در ثروتاندوزی حرص و ولع داشته باشد مایل است از رازها سر در بیاورد و پایانی برای میل سردرآوردن در آدمی نیست. کم ندیدهایم آدمهایی را که سرکوچه یا خیابان ایستادهاند تا دعوای دو نفر دیگر را در نهایت لذت و کنجکاوی تماشا کنند؛ زیرا مایلاند بدانند پایان ماجرا چه میشود. آنقدر که حتی عدهای ممکن است شرطبندی کنند سر برد و باخت یکی از طرفین. آنقدر همذاتپنداری میکنند که وقت باخت طرفی که کاندید کرده بودند آه از نهادشان بیرون میآید. این یعنی آدمها علاقهمندند به کشف راز، به رصد پایانی که برایشان مجهول است و دوست دارند همراه و دنبالکننده ماجرا باشند و از این امر احساس کامیابی به آنها دست میدهد.
صادقزادهنصرآبادی در ادامه بیان کرد: کاش نام یکی از زنگهای مدارس، قصهگویی بود تا در کنار لذت و سرگرمی، میآموختند دیگری را بشنوند؛ چرا که قصهگویی، دایره واژگان کودک را افزایش میدهد، سبب میشود گفتار او غنی از کلمههای درست و بهجا باشد. قصهگویی با تکیه بر اصل غیرمستقیمگویی، مؤثرترین نقش را در بهبود رفتار و بافتار شخصیت مخاطب خود دارد. قصهگویی سفری رایگان به جهانی نامتناهی و بکر است. الگوی سفر قهرمان کودک را همراه میکند تا دست به سفری فارغ از مخاطره بزند و در عین حال آبدیده شود. قصهگویی میراثی ناملموس است مبتنی بر تقویت حواس پنجگانه بهویژه مهارت شنیدن تا از این طریق به قول آنا پلویسکی «قدرت تحمل آراء مخالف را افزایش میدهد.»
این مدرس قصهگویی در پاسخ به این سؤال که «آیا قصهگویی مهارت است؟ مسئله استعداد که ذاتی است و کسب مهارت که با تمرین صورت میگیرد چقدر در حوزه قصهگویی اهمیت دارد؟» توضیح داد: اجازه بدهید رجوع کنم به طرح پرسش شما. پرسیدن یک مهارت است؛ مهارتی که در صورت پختگی، نائل میشود به برقراری ارتباط. درواقع مهارت پرسیدن و آشنایی با ابزار پرسشگری میتواند به شکلگیری پرسشهایی متفاوت و قابل نگرش، سوق پیدا کند. مثلا ما چقدر میتوانیم واژه «آیا» را در طرح پرسشهایمان استخدام کنیم؟ اصولا ما مجاز هستیم از کلمه پرسشی «آیا» در جهت رسیدن به پاسخهایی در خور استفاده کنیم؟ «آیا» چقدر قدرت دارد مخاطب را برانگیزد و او را قلقلک دهد تا پاسخی غیر از بله و خیر به ما بدهد؟ «آیا» تا چه حدی خودبسنده و بینیاز از سلسله سؤالهای کمکی دیگر است؟
وی ادامه داد: به ضرس قاطع، در جهانی که ما در آن به سر میبریم هیچ اقدامی خارج از دایره مهارت نیست. اگر فعل را به عنوان انجام دادن کار یا روی دادن حالتی در نظر بگیریم و اگر قصهگویی را به عنوان انجام کار در گودی معین بدانیم، جا دارد اذعان کنم قصهگویی مهارتی است که قصهگو در آن و با ابزار وجودی خود، با ابزاری که قصهگویی به عنوان یک میراث ناملموس در تاروپود خود دارد اقدام به نشان دادن سفر قهرمان قصه در قصه میکند تا نوعی از مهارت حل مسئله را با مخاطب خود در میان بگذارد. قصهگو با کاهیدن از همهمههای اضافی، کوتاهترین راه برای دستیابی به تجربه زیسته قهرمان قصه را با مخاطب سهیم میشود تا هم او را ملتذذ کند و هم گونهای از توانستن را نشان بدهد؛ توانستن مذکور در دو ساحه، توأمان اتفاق میکند: توانستن اجرا توسط قصهگو و توانستن نیل به مقصود توسط قهرمان.
این داور قصهگویی در بخش پایانی پاسخ به این سؤال گفت: چنانچه پرسش شما در گزینه دو را دو قسمت در نظر بگیرم، در پاسخ به بخش دوم، میروم سراغ ضربالمثلی که تاریخ انقضا ندارد؛ «کار نیکو کردن از پر کردن است.» ما با طی قدم در زمان، در صورت استمرار در امری میتوانیم محیط به جزئیات آن امر بشویم. بیتردید قصهگویی در عین حال که قدمتی به اندازه غارنگارهها دارد؛ برای محقق شدن، نیازمند تجربه زیستهای مدون در حوزه تمرین و تکرار برای وقوع بهتر در حین مبادرت به انجام آن است.
داور پایش بخش بینالملل جشنواره قصهگویی پیشنهادی برای علاقهمندان به یادگیری مهارت قصهگویی نیز داشت و گفت: پیشنهاد میکنم بهترین خودتان را پیدا وکمک کنید به خودتان تا خودتان باشید بهویژه در حین اجرا و روایت. اینگونه تکراری و دستچندم دیگری نخواهید بود.
این مدرس قصهگویی درباره نوع قصه برای گروههای سنی مختلف و رابطه محتوا و فرم قصه با سن مخاطبان عنوان کرد: تفکیک فرم و محتوا از هم در هیچ امری ممکن نیست؛ بهسان خارج شدن خون از رگ است. وقتی خون از رگ بیرون میزند دیگر خون نیست، لخته است. اگر چه سخن خود بایستی آنقدر روشن باشد که خودبسنده بوده و نیازی به ارجاع به تمثیل نداشته باشد؛ ولی گاهی برای کوتاه کردن راه ناگزیر میشویم. قصهگویی هم راه را کوتاه میکند و این امکان را میآفریند تا با وجود ضیق زمان، عمیقترین وجه را با مخاطب خود در میان بگذاریم. اگر چه شخصا معتقدم نباید از سطح غافل شد؛ سطح هم جزئی از حیات ما را تشکیل میدهد.
وی افزود: آنچه گفتم در تأکید بر این نکته بود که فرم و محتوا با هم و در هم رشد میکنند، پیش میروند و فربه میشوند. شاید بهتر است چنین عنوان کنیم که رعایت گروه سنی در انتخاب قصه و شیوه اجرا، نقش بهسزایی دارد. به چه دلیل عمل قصهگویی، رخ میدهد؟ چیزی به جز شکلگیری ارتباط!؟ ابزار شکلگیری این ارتباط، در تبیین صحیح و مهارت به کارگیری آن است.
«قصه ذاتا در خود پیام دارد و سرگرمکننده هم است. کمیت و کیفیت آن پیام برای کودکان امروز باید چه تفاوتی با قصههای گذشته داشته باشد؟»، سولماز صادقزاده نصرآبادی در پاسخ به این سؤال بیان کرد: برخی از پیامها، تاریخ مصرف ندارند؛ امانتداری، احترام به حقوق دیگری، صرفهجویی، نیکوکاری و... این پیامها کالا نیستند که رویشان تاریخ مصرف درج شده باشد که از تاریخ فلان تا تاریخ فلان راستگو باشید، بعدِ آن نمیتوانید راستگویی را مصرف کنید؛ زیرا در صورت استفاده مسموم میشوید و این چیزها. پیامها گسترش پیدا کردهاند و جزییتر شدهاند. صد سال پیش، بشریت دغدغهای به نام پاره شدن لایه اوزون نداشت یا تهدیدها و آسیبهای هوش مصنوعی بند دلمان را پاره نمیکرد! صد سال پیش ما قاچاقی به نام قاچاق درخت نداشتیم؛ بنابراین گرههای جدید، واژگان و اصطلاحهای جدید در پی دارد و اساسا دغدغه برای شکلگیری پیامهای جدید که هی فلانی مراقب باش خطر بیخ گوش ماست و اگر کلاهمان را دو دستی نچسبیم باد میبرد.
صادقزاده درباره موارد دیگری که بعد از پیام باید به آن در قصهگویی توجه کرد گفت: پیام در کُنه قصهگویی است. با این عبارت در دوران کودکیمان حتی در دوران کودکی نسل امروز بسیار مواجه شدیم و میشویم که شما از این قصه یا داستان چه نتیجهای گرفتید؟ وقتی پای نتیجه به میان میآید درواقع ما آن متن را میکُشیم؛ زیرا تمام متن را با نتیجه عجینکردن دچار تکیاختگی و استبداد نظر میکنیم؛ ای بسا یک متن لایههایی متعدد دارد.
وی در ادامه بیان کرد: شخصا به عنوان یک کتابدار، مربی و قصهگو هرگز نمیگذارم گزگز واژه نتیجه، جان متن را بگزد. پیشنهاد کردهام و اصرار دارم بر واژه «برداشت»! ممکن است هر ذهنی بذری متفاوت در زمین یک متن بکارد. ما در آغاز قصه هم تأکید بر این داریم که «یکی بود یکی نبود». توجه کنید به خوانش من از گزاره آشنا و نخنمای آغاز قصهها! اینگونه از ترویج تکصدایی پرهیز میکنیم. قصهگو در ابتدا، داستانی یا قصهای را مبتنی بر ابزار وجودی خود برای اجرای قصه، تحلیل و بررسی میکند و بهتبع هر متنی ممکن است زیرلایههای متعددی داشته باشد و اگر مخاطب در هر گروه سنی، تنها و تنها یک پیام را با تأمل و رعایت آداب گوش دادن به قصه دریابد، فکر میکنم قصهگو توانسته عملکردی مقبول داشته باشد.
این مربی قصهگویی در پاسخ به این سؤال که «در قصهگویی شفاهی کودکان شنونده هستند و در کتابخوانی میتوانند خودشان داستان و قصه را بخوانند. قصد مقایسه نداریم؛ اما برایمان بگویید فواید قصههای شفاهی چیست؟» عنوان کرد: مقایسه در این امر هم صدالبته وجهی از اعتبار ندارد. این دو به بقای هم و میزان اقبال هم یاری میرسانند. قصهگویی فاصله میان مخاطب با کتاب را بر میدارد و او را تشویق میکند تا با خِرَد و لذت به سراغ کتاب برود. بسیار تجربه کردهام با قصهگویی اعضا به مراجعه به متن اصلی قصه ترغیب شدهاند. طوری که نسخههای امانتی منبع قصهام، بیشترین تعداد امانتی را در سامانه به خود اختصاص داده است. در قصهگویی، مخاطب اعم از نوباوه، نوخوان، نونهال، نونگاه، نوجوان و حتی بزرگسال با خیال و جادوی قصه همراه میشود، از این همراهی لذت میبرد و همین التذاذ او را وا میدارد تا در پی دستیابی به نسخه مکتوب متن قصهگویی برآید؛ زیرا مایل است این لذت را به صورتی مستقل، تکرار کند.
پانزدهمین ویژهبرنامه هفته پژوهش از ۲۰ تا ۲۵ آذر ۱۴۰۲ از ساعت ۹ صبح تا ۱۷ از سوی ادارهکل آموزش و پژوهش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مرکز آفرینشهای فرهنگی هنری کانون برگزار میشود.