با اولین برفِ انیمیشنی‌ام اشک ریختم

پروین تجوید از کارگردانان زن پیشکسوت انیمیشن ایران است. او پس از تکمیل پایان‌نامه تحصیلی در سال ۱۳۷۲ در کانون با امور سینمایی این نهاد به همکاری پرداخت. کارنامه کاری‌اش پر از عنوان‌های متفاوت انیمیشن است، اما بعد از این همه سال، او گلایه‌هایی دارد که اگر یک هنرمند باشید برای‌تان قابل درک است. تجوید از نبود مکانی مشخص برای نمایش آثار انیمیشن به ویژه انیمیشن‌های کوتاه صحبت می‌کند؛ چالش چندین ساله انیمیشن ایران! انیمیشن‌هایی که بعد از گذراندن تور جشنواره‌ای و گرفتن جوایز متعدد به آرشیو سازمان‌ها برمی‌گردند.

تجوید می‌گوید دیگر گرفتن جایزه و حضور در جشنواره برایش هیجان‌انگیز نیست. او که اولین اثرش به جشنواره انسی فرانسه راه یافته است، بیشتر از هر چیزی برای زدودن ناامیدی امروز به مخاطب نیاز دارد نه مخاطب متخصص، بلکه مخاطب عام؛ کسی که انیمیشن‌هایش را فقط برای سرگرمی ببیند و نظر بدهد. با پروین تجوید درباره خاطراتش از ساخت اولین آثارش صحبت کردیم.

چه‌طور وارد دنیای انیمیشن شدید؟

سال ۱۳۶۱ به ‌عنوان مربی نقاشی وارد کانون شدم. در کانون برای ما دوره‌هایی می‌گذاشتند که طی آن یکی، دو بار از تمام بخش‌های کانون پرورش فکری بازدید کردیم. یکی از بازدیدهای ما از واحد سینمایی بود. خدا رحمت کند آقای وجیه‌الله فردمقدم در آن زمان در حال فیلم‌برداری یکی از کارهایش بود و من در همین بازدید به کارشان علاقه‌مند شدم و با ایشان ارتباط گرفتم. در آن دوران انیمیشن ایران هنرمندان زیادی نداشت. آقای نورالدین زرین‌کلک هم بودند، ولی علاقه من به انیمیشن از همان بازدید اتفاق افتاد تا این‌که در سال ۱۳۶۴ تصمیم گرفتم در این رشته تحصیل کنم. هم‌زمان با تحصیل در رشته انیمیشن با واحد سینمایی کانون هم شروع به کار کردم و با آقای محمدرضا عابدی به عنوان انیماتور و طراح شخصیت همکاری کردم.

با اولین برفِ انیمیشنی‌ام اشک ریختم

اولین کاری را که کارگردانی کردید، به یاد دارید؟ می‌توانید قصه ساخت این کار را برای‌مان تعریف کنید؟

بله، به یاد دارم. اولین کار مستقلی که انجام دادم، کار پایان‌نامه‌ام بود. کل مراحل ساخت این کار را در کانون انجام دادم، ولی به دلیل تغییرهایی که در آن دوران در شرایط کانون به وجود آمد، اثرم را به بنیاد سینمایی فارابی فروختم. یک کار ۳۵ میلیمتری بود که با تکنیک دوبعدی ساختم. البته در آن زمان ما کامپیوتر نداشتیم و یک بار در ابتدا از روی کاغذهایی که طراحی انجام داده بودیم، فیلم‌برداری می‌کردیم و بعد روی نگاتیو کار می‌کردم. اسم این کار «پرده پندار» بود که ۹ دقیقه شد. در همان دوران مورد استقبال قرار گرفت و به جشنواره‌های مختلفی از جمله بخش دانشجویی جشنواره بین‌المللی انسی راه پیدا کرد.

آن وقت چه‌طور اولین کار شما به چنین جشنواره مهمی راه پیدا کرد؟

دبیر جشنواره انسی آن سال به ایران آمده بود و در بنیاد سینمایی فارابی یک سری از کارها را دیده و خوشش آمده بود. او گفته بود انیمیشن‌های دانشجویان ایرانی بسیار از نظر تکنیک و موضوع متفاوت هستند و یک سری از کارها را خودش انتخاب کرد و در بخش چشم‌انداز دانشجویی جشنواره انسی نمایش داد که یکی از آن‌ها، انیمیشن من بود.

شما جزو نسلی هستید که ساخت انیمیشن دستی و سنتی را تجربه کرده‌اید. لحظه‌ای در ساخت آثارتان هست که برای‌تان فراموش‌نشدنی باشد؟

بله برای نسل ما، ساخت انیمیشن خیلی خاطره‌انگیزتر بود. چون ما مثل بچه‌های نسل Z نبودیم که این‌قدر دیجیتالی هستند و به سرعت به نتیجه دست پیدا می‌کنند. ما تا قبل از آن‌که نتیجه کارمان را روی مانیتور ببینیم، نمی‌توانستیم باورش کنیم، چون قبلش ناممکن به نظر می‌آمد. یادم می‌آید وقتی که با آقای عابدی روی انیمیشن «نقلی و بلورهای برف» کار می‌کردیم، اولین باری که تست بارش برف زدیم و روی مانتیور نتیجه کارم را دیدم، اشک ریختم. باورم نمی‌شد با چند خط و نقطه یک حرکت به وجود آورده‌ام. آن دوران کانون یک استودیوی تاریک داشت که فقط آن‌جا می‌شد پس از گذراندن کلی پروسه، نتیجه کار را دید. یادم می‌آید اولین بار که تست حرکتی پایان‌نامه‌ام را دیدم، دلم می‌خواست بال در بیاورم. آن روزها مثل امروز نبود که بتوانیم نتیجه کار را همان لحظه روی مانیتور ببینیم، باید صبر می‌کردیم که بعد از فیلم‌برداری به استودیوی چاپ برود، این پروسه دو هفته طول می‌کشید و بعد تبدیل به نسخه‌ای می‌شد که بتوانیم ببینیم.

با اولین برفِ انیمیشنی‌ام اشک ریختم

اگر امروز بخواهید به هنرمندان جوانی که می‌خواهند وارد عرصه انیمیشن شوند، توصیه‌ای کنید چه می‌گویید؟ چه‌طور می‌توانند جایگاه‌شان را در جهان انیمیشن پیدا کنند؟ می‌دانید که بیشتر فارغ‌التحصیلان رشته انیمیشن فقط می‌خواهند کارگردان شوند.

خوشبختانه به دلیل دید بازی که جوانان امروزی دارند و به دلیل دسترسی مستقیم به فضای مجازی و اطلاعات، راه‌های بیشتری برای یادگیری هنر انیمیشن پیش روی آن‌هاست. در دورانی که من شروع به کار کردم، انیمیشن بسیار نوپا بود و هنوز جز چند نفری، کسی این کار را انجام نداده بود. در حال‌ حاضر در تمام دنیا انیمیشن به عنوان هنر مستقل و گروهی شناخته می‌شود که تک‌تک اعضای گروه در ساخت آن انیمیشن به اندازه کارگردان موثر هستند. فکر می‌کنم پررنگ شدن نقش کارگردان در کشور ما اتفاق افتاده است، در حالی‌که هر کدام از عوامل دیگر ساخت انیمیشن ارزش‌شان در گروه تولید کمتر از کارگردان نیست مثل بازی فوتبال که فقط کاپیتان مطرح نیست و همه باید در کنار هم بدوند و همکاری کنند تا برنده شوند. شاید بزرگ‌ترین دلیل این مشکل محدودیت در نمایش کارها و شناخته‌شدن هنرمندان است. مثلا وقتی یک طراح شخصیت در ۱۰ اثر متفاوت کارش دیده شود، به ‌اندازه یک کارگردان یا تهیه‌کننده ارزشمندی خودش را در تولید احساس می‌کند و دیگر نیازی نمی‌بیند که جایگاهش را تغییر دهد. حوزه‌های رقابتی مثل جشنواره‌ها در این زمینه می‌توانند موثر باشند.

باز هم فیلم می‌سازید؟

در حال‌ حاضر با تلویزیون کار نمی‌کنم. چندین بار خواسته‌اند ولی به دلایلی نخواستم که همکاری کنم، فقط ناظر کیفی آثارشان هستم. روی اشعار اسدالله شعبانی کار کرده‌ام و بعد هم آرم استیشن و کلیپ کوتاه میان برنامه کار کردم. یک انیمیشن کوتاه ۱۲ دقیقه‌ای برای خودم کار کردم. این انیمیشن برگرفته از داستان سهراب و گردآفرین شاهنامه فردوسی است، ولی آن را در هیچ‌جایی نمایش ندادم، چون خودم از آن راضی نیستم. فقط در محافل خصوصی نمایشش دادم که مورد استقبال قرار گرفت.

چه آرزویی هست که هنوز برای شما به عنوان یک کارگردان انیمیشن محقق نشده است؟ دوست دارید باز هم کار کنید؟

واقعیت این است که هنرمند برای کار کردن باید مستقل باشد. بسیاری از انیمیشن‌سازان در این سال‌ها در این زمینه پیشرفت کرده‌اند و توانسته‌اند کارهای خودشان را بسازند، ولی منظور من فقط استقلال در ساختن کار مورد علاقه نیست. منظور من استقلال در نمایش آثار هم است. شما دوست دارید با مخاطب ارتباط بگیرید و ببینید که چه نظری درباره کار شما دارد، در حالی ‌که در حوزه انیمیشن متاسفانه نمی‌توانیم جدای از سلیقه و رها از اعتقاد هر کاری را که دوست داریم، در معرض نمایش قرار دهیم. ارتباط ما با مخاطب قطع است و نمی‌توانیم نظر مخاطب را درباره آثارمان بدانیم. یک هنرمند، مثلا یک نقاش، نقاشی می‌کشد که نقاشی‌اش دیده شود، نه فقط در یک جشنواره که هر دو سال یک بار برگزار می‌شود حضور پیدا کند و افراد محدودی کارش را ببینند. نمایشگاه‌های نقاشی در تمام طول سال در گالری‌های مختلف دایر هستند و هنرمند می‌تواند آثارش را در معرض مستقیم مخاطبش قرار دهد، اما انیمیشن‌های ما باید در صندوق‌خانه بمانند تا شانس بیاورند و در جایی نمایش داده شوند. این موضوع آدم را خسته می‌کند، دیگر انرژی برای‌تان نمی‌ماند. بعد از مدتی فکر می‌کنید که ساختن آثار جدید مثل آب در هاون کوبیدن است و اصلا برای چه کسی این انیمیشن‌ها را تولید می‌کنید؟

نورا نجفی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 4 =