آرامآرام، دست در دست بهار قرآن گامهای آخر را بر سنگفرش نمور اسفند میزنیم؛ اسفندی که بوی رفتن گرفته، و بوی دلتنگی برای خاطراتی که در پس کوچههای سال جا ماندهاند.
باید کمکم دل بکنیم از زمستانی که با تمام تلخیها و شیرینیهایش دارد به پایان میرسد.
این روزها بهار قرآن زودتر از بهار طبیعت جلوهنمایی کرده تا همه چیز را متبرک کند به نور و روشنایی.
آخرین روزهای اسفند، بوی خانه تکانی و بوی دلتکانی میدهد؛ دلتکانی از گرد و غبار کدورتها و کینهها و دلخوریها و حسرتهایی که زخم زبان میزند بر آرامش آینه و شمعدان تاقچهی دل مهربانمان و بر پنجدریهای رنگ در رنگ خیال هاشور خوردهمان...باد، رایحهی باران و شمیم کوچههای نمخورده را درهم میآمیزد و درختان با شاخههای نو، در سکوتی سرشار از انتظار و اشتیاق، چشم به راه بهارند.
نوروز، از دورها دارد به خانه برمیگردد؛ با دامن چیندار سبز و با پیراهن منقش به شکوفههای صورتی و ارغوانی حریرش، و با عسلخندهی باران و آفتابش، و با نوای دلنواز پرندگانش و با هوایی که بوی تازه شدن میدهد.
سال نو، بر قالیچهی ابریشم نسیم نشسته، و چیزی نمانده که از راه برسد و فصل جدید دفتر زندگیمان را با دستهای خود آغاز کند و ورق بزند.
بیایید در این واپسین روزهای سال، شانههایمان را بتکانیم از غبار خستگیها، بیایید پنجرهی نگاهمان را در این ایام پر از خیر و برکت رمضان، رو به نور و سرور و امید بگشاییم، و بگذاریم که بهار، با تمام شکوهش، در دلمان شکوفه بزند و بر لبانمان زیباترین گل جهان را بشکوفاند.
پیشاپیش روزگارتان بهار و بهارتان ماندگار..