به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل کانون، نشست «شیوههای پرورش فکر کودکان با قصهگویی» از جمله برنامههای بخش علمی نوزدهمین جشنواره بینالمللی قصهگویی بود که عصر روز 24 بهمن از ساعت 14 تا 16 در سالن کنفرانس مرکز آفرینشهای فرهنگی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با حضور دکتر یحیی قائدی و حسین شیخالاسلام برگزار شد.
در بخش نخست این جلسه شیخالاسلام، نویسنده، محقق و مدیر انتشارات «چکه» با تاکید بر پیشینه فلسفی پرورش فکر و قصهگویی در دوارن کودکی اشارهای به دیدگاه پل ریکور، فیلسوف و ادیب فرانسوی و از برجستهترین چهرههای پدیدارشناسی داشت که پیوند دهنده تفسیر هرمنوتیک «هایدگر» و پدیدارشناسی مدرن است.
فهم زندگی در گرو قصههای ذهنی
شیخالاسلام توضیح داد: بیش از هر چیزی باید ببینیم چرا قصهگویی برای پرورش اندیشه مهم است و چه کاری انجام می دهد؟
به گفته او ریکور معتقد است باید این مهم درک شود که قصهگویی و قصهپردازی جان بشر است. یعنی هر کنشی که انجام میدهیم در قالب داستانهای متصور در ذهن هر یک از ما فهمیده میشود. از همین روی ما بدون قصهی ذهنی، توانایی فهم هیچ نکتهای را نداریم.
این نویسنده ادامه داد: اگر ارسطو میگفت انسان حیوان ناطق است، ریکور معتقد است انسان حیوان قصهگو است. فارغ از اینکه چه میکنیم و در چه شرایطی هستیم تفسیر و قصهای که از وضعیت فعلیمان میسازیم بهطور مستقیم در انتخابهای بعدی ما و در نهایت میزان قضاوت اخلاقی ما از خودمان و نقشی که در اجتماع بر عهده میگیریم یا آنچه خودمان در باره خودمان میاندیشیم را تحت تاثیر قرار میدهد و بهطور مستقیم نشات گرفته از قصهپردازی است.
او با اشاره به پرسشی که در این راستا مطرح میشود، گفت: برای کودکی که به دنیا آمده، زبانپردازیاش تکمیل شده و آماده نقش پذیرفتن است باید دید قصهگویی چگونه میتواند تکنیکهای بیشتری را در اختیار او قرار بدهد برای اینکه کودک در طول فرآیند رشد خود حداکثر استفاده را از خلاقیتاش ببرد و قصهگویی چه میزان در این زمینه به او کمک میکند.
واقعیت امر نامتناهی است
شیخالاسلام برای پاسخ به این پرسش به ارایه تعریف قصهگویی و قصهگو پرداخت و گفت: قصهگویی پیکربندی مجدد توالی منطقی یا غیرمنطقی از اتفاقها است که با بینهایت شکلهای مختلف میتوان این توالی را تعریف کرد. واقعیت امر نامتناهی است که بینهایت قصه دارد. قصهگو کسی است که از این بینهایت رخداد، تعدادیاش را در قالب قصهای بازآرایی و بازگو میکند.
او ادامه داد: چه تولیدکننده ادبیات داستانی و چه بازگوکننده شفاهی این ادبیات بهطور دایم در حال انتخاب و بازگویی است. بنابراین هنگامیکه برای کودکی قصه میگوییم به او میآموزیم کدامیک از وقایع قابلیت حضور در یک خط داستانی را دارند و کدامیک ندارند. حال باید دید تاثیر این مساله در پرورش کودک چیست؟
قصه و آموزش منطق جهان
این پژوهشگر تاکید کرد: از آنجا که کودک در حال شکل دادن ذهن خودش است و تا پایان نوجوانی اصول پیکربندی ذهن را میپذیرد و به تفسیر مجدد هویت خودش دست میزند، بنابراین به او میآموزیم چگونه به افکارش جهت بدهد. نقش اصلی قصهگویی در پرورش فکر قصههایی هستند که هر کدام در دوران کودکی تجربه کردهایم و به ما آموختهاند چگونه به جهان نگاه و منطق جهان را درک کنیم. کجا به کدام رخداد به عنوان نقطه عطف یا فرعی ماجرا بنگریم.
وی در ادامه اشارهای به قصههای نوشته شده برای نسل دهه 60 داشت و توضیح داد: نسل دهه 60 به صورت کامل تحت بمباران پیامهای اخلاقی و بایدها و نبایدها بود. از همین روی علیرغم برجسته بودن مفاهیمی چون شجاعت، مساله اختلاف طبقاتی و اجتماعی در قصههای این نسل و ارزش پول نزد او برجسته شد.
شیخالاسلام ادامه داد: کسانی که در دهه 60 برای ما قصه نوشتند یا گفتند، سعی کردند نسلی ارزش محور پرورش دهند، اما شاید چندان نتیجه بخش نبود.
او قصههای دهه 70 را بسیار متاثر از گسست گفتمانی بعد از جنگ دانست و افزود: حالا باید دید وقتی برای نسلی که احتمالا در 1410 وارد فضای کار میشود، به بلوغ میرسد و نقشی بر عهده میگیرد، مکانیزم قصهگویی باید چگونه باشد؟
پایانبندی قصهها را دریابیم!
او در بخش بعدی سخنانش به نکتهای مهم در قصهنویسی اشاره کرد و توضیح داد: پایانبندی، نکته مهم قصهها است. البته باید برای آینده به عناصری چون شخصیت، گرهگشایی یا گرهافکنی هم بیاندیشیم. اما پایان قصه خیلی مهم است؛ چراکه ذهن بشر بر خلاف توالی که به او میدهیم انتخابهایش را از آخر قصهها نتیجه میگیرد. بنابراین پایانبندی قصهها مهم است.
این نویسنده ادامه داد: ما سه نوع پایانبندی داریم. یکی پایانبندی بسیار بسته که در آن همه شخصیتها به نتیجه یا جزای اعمالشان میرسند. از همین روی درگیری مخاطب با قصه در این پایانبندی به اتمام میرسد. نوع دوم پایان بسته است که اتفاقا معضلی فلسفی است. پایانی برای قصه در نظر میگیریم اما مخاطب در پایان با پرسشی فلسفی روبهرو میشود. یعنی هر چند قصه به نهایت میرسد اما مخاطب میتواند سرنوشت شخصیت را در ذهن خودش ادامه بدهد.
وی تاکید کرد: نوع سوم پایان باز است که پایانبندی را بر عهده مخاطب میگذاریم تا مخاطب با اختیار خودش پایانی برای قصه در نظر بگیرد. اما باید توجه داشته باشیم ما با هر خط قصه و بر اساس پیام و محتوای قصه باید پایانبندیمان را انتخاب کنیم.
شیخالاسلام به نمونههایی در این زمینه اشاره کرد و گفت: اتفاقا زمانیکه در حال گفتن قصهای اخلاقی هستیم به نظر میرسد پایان خیلی بسته انتخاب مناسبی باشد؛ چراکه سازوکارهای اجتماعی تمایل دارند با انتخابهای غیراخلاقی مقابله کنند. اما زمانیکه محور قصه اکتشاف، تابوشکنی و مرزشکنی است شاید انتخاب پایان باز انتخاب مناسبی باشد.
وی تاکید کرد: همان اندازه که محتوای قصه مهم است، شکل و تکنیکهای قصهگویی هم برای پرورش فکر کودک مهم است. بیشتر قصهگوها به شدت درگیر محتوای قصه هستند اگر موفق بشویم ذهنیت را از محتوا به شکل تکنیک ببریم نتایج بهتری خواهیم داشت.
نزدیکی اخلاق به سرشت انسانی برای نسل جدید
شیخالاسلام در پایان و در پاسخ به پرسشی درباره اینکه آیا باید مفاهیم اخلاقی را دوباره تعریف کرد یا خیر، به سه کتاب منتشر شده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دهههای مختلف اشاره کرد و گفت: دو کتاب جدید کانون یکی به نام «هستی» نوشته فرهاد حسنزاده و دیگری «عاشقانههای یونس در شکم ماهی» نوشته جمشید خانیان و کتاب «قلعه شاه مال منه» در دهه 60، هر سه کتابهایی هستند که به مفهوم شجاعت میپردازند. اما تفاوت درباره شخصیتها و تجربههای آنها است. به نظر میرسد این مفاهیم در زمان حاضر به واقعیت و سرشت انسان نزدیکتر است. مفهومی چون اخلاق را باید در دنیای امروز از مصادیقش جدا کرد. آنچه سردرگمی مینامیم به نظر من پیشرفت در نگرش اخلاقی است.
کد خبر: 266294
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۰
- چاپ
حسین شیخالاسلام معتقد است با توجه به اینکه قصهگویی پیکربندی مجدد توالی منطقی یا غیرمنطقی اتفاقها است که با بینهایت شیوه میتوان آنها را روایت کرد، از همین روی به کودک میآموزد چگونه به افکارش جهت ببخشد.