روایت نجات جان یک شاطر توسط ماهی‌ها در «خدا ساخته و می‌سازد» / داستان سیب‌هایی که با اژدها دوست شدند

در بخش دوم از دومین روز بیست‌وسومین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، پنج قصه از فلسطین، تونس، خراسان رضوی، هندوستان و یزد نقل شد.

به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بین‌الملل کانون، قصه‌گویانی از ایران و دو کشور دیگر در بخش دوم روز دوم بیست‌وسومین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که در مرکز آفرینش‌های فرهنگی‌هنری کانون برگزار می‌شود، با هم به رقابت پرداختند.
دینیس اسعد از کشور فلسطین با قصه «قصه یک خواب» اولین قصه‌گوی این بخش بود که در ابتدا بیان کرد: قصه‌ای که قرار است با شما در میان بگذارم، برای سرزمین فلسطین است.
وی در ادامه گفت: یک زن کشاورز از صبح تا شب در روستایی کار می‌کرد، یکی از شب‌ها که مشغول استراحت بود، خواب می‌بیند در قدس است و زمانی که می‌خواهد گنجی را پیدا کند از خواب بیدار می‌شود. سه شب پشت هم همین خواب را می‌بیند تا اینکه موفق می‌شود به گنجی که زیر درخت زیتون است، دست پیدا کند و مدرسه، کاخ و کلیسا بسازد.

صحبت شیرین قصه‌گوی تونسی
رایده قرمازی از کشور تونس با قصه «صحبت شیرین» دومین قصه‌گویی بود که داستان خود را نقل کرد.
قصه «صحبت شیرین» درباره پادشاهی بود که عاشق ملتش بود و دوست داشت همه را خوشبخت ببیند، برای همین تصمیم گرفت هر کس حرف زیبایی زد به او پاداش بدهد. روزی در حال گشت و گذار بود که پیری را مشغول کاشت درخت زیتون دید و صحبت زیبایی با پادشاه کرد که پادشاه یک کیسه طلا به او داد.
وی ادامه داد: همچنین هنگام گشت و گذار در روستایی دستور داد کوزه‌ای را برای رساندن آب تمیز به اهالی بسازند. زمان گذشت تا اهالی روستا اداره کل آب و حفظ کوزه را راه‌اندازی کردند، اما اصل کوزه که جمله‌ای زیبا روی آن نوشته شده بود، شکسته و تار عنکبوت بسته بود.

جای مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها در جنگل نیست
«پیرزن خردمند» سومین داستان روز دوم بود که داوود ریحانی از استان خراسان رضوی آن را نقل کرد.
وی در ابتدا گفت: در این دنیای به این بزرگی برخی افراد برای ما عزیز هستند و جنس دوست داشتن آن‌ها متفاوت است، منظورم از این افراد مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هاست.
این قصه‌گو ادامه داد: امیدوارم باران رحمت در کشور ما ببارد تا پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایمان بتوانند نفس بکشند.
داوود ریحانی در ادامه داستان شهری را تعریف کرد که مردمش شاد نبودند و غم و غصه زیادی داشتند و دلیل این اتفاق این بود که حاکم شهر دستور داده بود هرکس به سن ۷۰ سال رسید، به درد نخور است و باید از شهر برود. در این میان کشاورزی مجبور بود بی‌بی‌اش را در جنگل رها کند، اما این کار را نکرد تا اینکه توانست به کمک بی‌بی معمایی را که پادشاه کشور همسایه برای پادشاه کشورش به عنوان شرط ازدواج با دخترش در نظر گرفته بود، حل کند. پس از این اتفاق پادشاه گفت: مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها جایشان در جنگل نیست.
سارا قصیر داور بخش بین‌الملل جشنواره قصه‌گویی در ارتباطی زنده با شرکت‌کنندگان بیان کرد: من ۱۸ سال است که قصه می‌گویم و باید بگویم تعامل قصه‌گویان با مخاطبان و استفاده از ارتباطات چشمی و حسی بسیار خوب است و از شنیدن قصه‌ها لذت می‌برم، اما یک پیشنهاد برای قصه‌گویان دارم که چه‌طور قصه‌ها را آغاز کنند و چه‌طور آنها را به پایان ببرند. پیشنهادم این است که چیزی را که در دستانتان هست نگه دارید و روند را تا پایان قصه حفظ کنید.
در ادامه «نیاتی وایدیامهتا» از کشور هندوستان با قصه «دوستی برای اژدها» چهارمین قصه‌گوی این بخش بود که از تنهایی یک اژدهای آبی گفت. اژدهایی که تصمیم گرفت به جنگل برود و دوست پیدا کند. او در آنجا با سیبی دوست شد اما سیب مریض شد و اژدها مجبور شد آن را زیر درختی دفن کند. پس از مدت‌ها متوجه شد درخت، سیب داده است و حالا اژدها صاحب تعداد زیادی دوست شد.

خدا ساخته و می‌سازد
آخرین قصه این بخش «خدا ساخته و می‌سازد» بود که زهرا اتحادی از استان یزد آن را به زبان یزدی نقل کرد.
زندگی شاطر عباس نانوا سوژه این داستان بود که همیشه خرده نان‌ها را جمع می‌کرد و در دریا می‌ریخت. او همیشه هنگام پختن نان می‌گفت: هر چه تو خواهی نه آن می‌شود/ هرچه خدا خواست همان می‌شود.
وی ادامه داد: پادشاه روزی این شعر را شنید، عصبانی شد و تصمیم گرفت به حساب نانوا برسد. برای همین در لباس درویشی پیش نانوا رفت تا نان بخرد اما به شاطر گفت پول ندارم و انگشتر خود را پیش نانوا به امانت گذاشت. پس از این ماجرا پادشاه وزیر خود را فرستاد تا در نانوایی سروصدا کند و انگشتر را بردارد.
این قصه‌گو بیان کرد: شاطر بی‌خبر از همه جا به درگاه خدا پناه برد و گفت که خدایا تو خود شاهدی و می‌دانی من انگشتر را برنداشته‌ام، اما اگر انگشتر پیدا نشود، جواب درویش را چه بدهم، تا اینکه انگشتر در شکم ماهی که مشتری نانوا برایش آورده بود، پیدا شد. در حقیقت ماهی دریا دو بار جان این شاطر را نجات داده بود.


بیست‌وسومین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی صبح روز ۲۵ آذر ۱۴۰۰ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز به کار کرد و تا روز ۳۰ آذر ادامه دارد.
این رویداد از صفحه رسمی کانون در اینستاگرام به نشانی www.instagram.com/kanoonparvaresh و آپارات کانون به نشانی www.aparat.com/Kanoonparvaresh/live، پرتال کانون به نشانی kpf.ir  و سایت خبری کانون به نشانی www.kanoonnews.ir نمایش داده می‌شود.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 3 =