امروز ۹ خرداد ۱۴۰۲ است، شهر چراغانیست. همه در جنب و جوش میلادی هستند که ولی نعمت تمام خراسانیهاست. ما مردم مشهد میزبان میهمانانی هستیم که به عشق او از راههای دور و نزدیک و حتی از کشورهای دیگر آمدهاند.
آمدهاند تا به محضرش شرف حضور یابند و نامش را صدا بزنند تا اجابت کند دعاهایشان را. در این تکاپو و همهمه هر کسی سهم خود را از این میزبانی و میهمانی از امام مهربانیها میستاند.
عشق امام رضا (علیه السلام) زن و مرد و پیر و جوان نمی شناسد و هستند آدمهایی که همه جوره در پی اثبات عشق خود به اویند.
کانونیها هم عاشق امام رضا(علیه السلام) هستند و برای عرض ارادت به او سالهاست که برنامهریزی میکنند تا کودکان و نوجوانان او را بشناسند و سیره او را بیاموزند و ارادت خود را از راه دور و نزدیک به او اعلام کنند.
اینجا در خیابان امام رضا(علیه السلام) در کنار تماشاخانه سیار کانون، زیر سایه شمسالشموس آدمهایی خالص و عاشق در حال اجرای برنامههای فرهنگی با موضوع معرفی شخصیت و سیره امام رضا (علیه السلام) هستند.
این آدمها مسیر قدمهای او را از شلمچه در استان خوزستان دنبال کردند و از استانهای فارس و یزد عبور کردند و در شب میلادش خود را به پابوسیاش رساندند.
مردم دستهدسته از ابتدای خیابان امام رضا(علیه السلام) به سمت حرم مطهر در حال پیادهروی بودند و در میانه راه با کاروان «مسیر هشتم» برخورد کردند و بر روی تماشاخانه سیار کانون عاشقانی را دیدند که در گرمای خردادماه به عشق امام مهربانیها عرقریزان در حال اجرای تئاتر، سرود، منقبتخوانی، نقالی و عرض ارادت به امامشان بودند.
برخی از کودکان میخندیدند، برخی متعجب بودند چون تاکنون تئاتر ندیده بودند، برخی هیجانزده از تنوع فعالیتها با منقبتخوانی اشک میریختند و با نمایش میخندیدند و همه به عشق او آمده بودند.
والدین کودکان همراه آنها از اجرای برنامهها لذت میبردند و از بودن در چنین فضایی لبخند رضایت برلب داشتند.
خبرنگار ما با کودکان و والدین آنها به گفتوگو پرداخت و آنها از آمال و آرزوها و دعاها و نیتهایشان گفتند. از اینکه آمده است تا شفای کودکش را از امام رضا(علیه السلام) بگیرد.
در این میان پیرزنی نوهی ویلچر سوار خود را با چشم گریان همراهی میکرد و گفت: آمدهام این شاه پناهم بده... و با صدای مجری تماشاخانه از صمیم قلبش نوای یا رضا، یا رضا سر میداد.
در جایی دیگر کودک خردسالی بر شانههای پدر همراه با مادر و برادرش در مولودی خوانی تماشاخانه سیار همنوایی می کرد و برادرش از مادر قول میگرفت که سال دیگر او بر روی تماشاخانه سیار کانون شعر امام رضا بخواند.
در ردیف جلو کودکان و نوجوانانی بودند که با نمایش «کلاغ بلا توپ طلا» به پابوس امام رضا رفتند و با کلاغ همزاد پنداری میکردند و والدینشان در زمان حضور کلاغ در حرم مطهر رضوی اشک میریختند.
اما آن بالا در تماشاخانه سیار کانون، کودکانی بودند که با عشق آمده بودند تا ارادت خود را به امام هشتم ابراز کنند. کودکان با استعدادی که در کانون آموخته بودند عشق مولا را. کودکانی که شعرهای محلی و مولودی برای امامشان خواندند. آنها او را در میان جمعیت میدیدند و بهترین اجرای خود را به نمایش گذاشتند.
خادمانی با لباسهای سبز مردم را به خوردن شربت زعفرانی خنک دعوت و آنها را تا تماشاخانه سیار مشایعت میکردند.
در اتاق فرمان تریلی سیار از ساعتها قبل تجهیزاتی فراهم شده بود تا کسانی که نتوانسته بودند خود را به پابوسیاش برسانند از طریق فضای مجازی و تلویزیون بتوانند ارادت خود را ابراز کنند.
تماشاخانه سیار کانون از شبکه های امید و خراسان رضوی همزمان پخش زنده داشت و میهمان خانههای کودکان دیروز بود.