«استاد استادان» بهترین عنوانی است که میشود برای توکلیان استفاده کرد. او کسی است که رشته انیمیشن را در دانشگاههای ایران پایهگذاری و مراکزی مثل صبا را راهاندازی کرده است. استادی مهربان و بخشنده که دانشجویان قدیمش امروز یا خودشان استاد شدهاند یا کارگردانان موفقی با کارنامه پربار هنری هستند. با توکلیان درباره حضورش در عرصه انیمیشن و این کنجکاوی که چرا هیچوقت دست به کار نشده است تا انیمیشنی بسازد، صحبت کردیم ولی در نهایت معلوم شد، استاد سعید توکلیان هنر مورد علاقهاش را این روزها در خانهای که ساخته است، دنبال میکند. اگر کنجکاو هستید، گفتوگوی پیش رو را بخوانید.
*چهطور میشود سالها در راهاندازی انیمیشن یک کشور جایگاه تاثیرگذاری داشت و به عنوان استاد دانشگاه انیمیشن تدریس کرد، ولی انیمیشن نساخت؟ آیا شما از ابتدا هم علاقهای به ساخت انیمیشن نداشتید یا بدون اینکه دیگران بدانند در خلوت خودتان اثری را به عرصه ظهور میرسانید؟
-با ورودم به ایران پس از تحصیلات آکادمیک در انگلستان به دعوت آقای بهشتی که در آن دوران مدیر شبکه یک سیما بود برای همکاری در واحد انیمیشن صدا و سیما دعوت شدم و طی سه روز از واحد انیمیشن بازدید داشتم. از مجموع مشاهداتم به این باور رسیدم که سیاستهای تولید و خروجی در وضعیت اسفباری است. خلاصه دریافتهایم را حضوری به ایشان گزارش دادم. آقای بهشتی از من خواستند که به مدرسه عالی رادیو و تلویزیون که تقریبا در حال بازگشایی به نام دانشکده صدا وسیما بود، سری بزنم که اینچنین شد و از آنجا که واحدی مختص انیمیشن در گروه فیلم و تلویزیون وجود نداشت، موظف شدم با توجه به آنچه در دوران تحصیلم آموخته و تجربه کرده بودم به طراحی دوره کارشناسی انیمیشن و تهیه طرح درس و واحدهای مرتبط مشغول شوم. روشن است که با انرژی و شوق بسیار این کار را شروع کردم و برای برپایی همه امور این دوره، چرخ را از ابتدا ابداع کردم. عشق به راهاندازی و کمک به همه جوانانی که پر شور بودند و با نیت کسب دانش در حوزه تولید فیلم و انیمیشن به دانشکده راه پیدا کرده بودند، انرژیبخش این راه بود. در طول دوره خدمتم به طراحی دروس، تجهیز کارگاهها، فراهم کردن ابزار و مکانیزمهای مورد نیاز پرداختم، همچنین در این میان به تدریس، تهیه جزوه و ترجمه کتاب و آنچه مورد نیاز بود، پرداختم. البته فراموش نشود که دوستان توانمندی از داخل و خارج از دانشکده بهویژه حمید نویم و پرویز نادری را در پشتیبانی از طراحی واحدهای درسی به یاری گرفتم. کار اجرایی بهویژه درون سازمانی دشوار بود و هنوز هم دشوار است.
در همین فرصت تدریس در دانشگاه هنر، دانشگاه تهران، مرکز فیلمسازی ارشاد «باغ فردوس»، در ابتدای تاسیس سینمای تجربی به مدیریت آقای مسعودشاهی و بعد از آن در راهاندازی واحد انیمیشن حوزه هنری «استودیو بعثت» و نیز در همکاری با راهاندازی شرکت «صبا» به آرزوهایم رسیدم. در همین زمان ۶۵ برنامه تلویزیونی ۴۵ دقیقهای «سینمای متحرکسازی» را که از سیر تا پیاز مسیر تولید را آموزش میداد نیز ساختم و این چنین بود که در حقیقت فرصتی دست نداد که به تولید بپردازم. مسیر تولید یک پروژه انیمیشن و مسائل مالی و اجرایی هزارتوی تولید، آنقدر آشفته و بیرحمانه و نامطمئن بود که برای تمرکز به کاری که بلد بودم، اکتفا کردم تا اینکه در بازنشستگی فرصتی شد که به همه کارهایی که از آن دور بودم، بپردازم. محلی در شمال کشور ساختم و همه آنچه را که در طول سالها مایل به انجامش بودم، انجام دادم. با فلز و چوب و سرامیک و قالبسازی تجربه کردم و خانهام را ساختم و در خلوتم به نقاشی آبرنگ روی آوردم که بسیار با روحیاتم همخوانی داشت. مدرسه محله را تجهیز و زیباسازی کردم و در پرورش گل و گیاه و درختان میوه غیربومی موفق بودم.
*شما تجربه تحصیلات آکادمیک در خارج از کشور را دارید و با انیمیشنسازان تراز اولی همدانشکدهای بودهاید. فکر میکنید بزرگترین تفاوت آموزش در کشوری مانند انگلستان در زمینه انیمیشن با کشور ما چیست؟ و آیا این امید را دارید که روزی بتوانیم در بحث آموزش به سطح کشورهای تراز اول برسیم؟
-پاسخ به این پرسش درباره آموزش و تفاوتها با کشوری مانند انگلستان کمی دشوار است و به بحث فراوان نیاز دارد، پس بهتر است فهرستوار بیان کنم. انتخاب دانشجو در دورههای لیسانس و بالاتر در کشور ما بهطور نادرست انجام میشود. ما دانشجویانی را پذیرش میکنیم که سابقه تجربه هنری نزدیک به صفر دارند و در طول دوره سعی میکنیم مهارت طراحی را به آنها آموزش دهیم. ما درس فیلمنامه را به افرادی ارائه میدهیم که با ادبیات ایران آشنایی ندارند و حتی تفاوتهای داستان، قصه، اوسنه، متل، مثل و... را نمیدانند. آنها با مفهوم موسیقی و ریتم آشنا نیستند و اصول زیباییشناسی را نمیفهمند. آنها در محیطی زندگی میکنند که رنگ هم در آن مفهوم خاکستری دارد و در بسیاری از جنبهها تفاوتهای دیگری نیز وجود دارد. به نظرم، در دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد، علیرغم اینکه اعتبار هر مرکز آموزشی مهم است نیاز به تمرکز بیشتر بر دورههای کاردانی وجود دارد. من مطمئنم که تعداد کافی از دانشآموختگان در حوزه کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری انیمیشن وجود دارند، اما مهارتهای آنها به کار تولید ارتباطی ندارد. در واقع، انتخاب دانشجوها باید با توجه به نیازهای بازار کار صورت گیرد. در دیدگاه آموزشی بزرگسالان، تدریس یک درس تعیینشده توسط کادر آموزشی معنایی ندارد. استاد باید در جلسه اول با بررسی نیازهای دانشجو و با پرسش و پاسخ برنامهریزی کند و آموزش را با توجه به محیط و شرایط شغلی که دانشجو استعداد دارد و هدفی که برای خود تعیین کرده است، برگزار کند. در دورههای کارشناسی، تعداد واحدهای عمومی بسیار بیشتر از واحدهای تخصصی است و این بدان معناست که دروس عمومی مطالبی هستند که در دبستان و دبیرستان آموزش داده شدهاند. همچنین، اینکه فقط به دنبال کسب یک مدرک هستیم مانند پختن یک آش شله قلمکار است.
در بازدیدی که از مدرسه سلطنتی انیمیشن پاریس داشتم، با یک روش بیبدیل روبهرو شدم؛ ورود به این دوره آموزشی با بررسی قابلیتهای شخصی آغاز و تایید میشود، در شروع دوره، یک فیلمساز انیمیشن حرفهای به کارگاه وارد میشود و برای تهیه یک فیلم انیمیشن که در نظر دارد، با توجه به کارایی آموزشگران برای بخشهای مختلف تولید فیلم، انتخابهایی انجام میدهد و در طول پنج ترم، از طرح استوری برد شروع و تا پایان کار، آموزش و تجربه را تکمیل میکند، یعنی آموزشگران از ابتدای ورود در یک کار گروهی و حرفهای نقشآفرین هستند.
در یک مثال دیگر، میتوان به شیوه آموزش و تولید انیمیشن در RCA انگلستان اشاره کرد. شبکه ۴ یا Channel 4 انگلیس با رویال کالج آف آرت قراردادی منعقد کرده بود که طی آن همه پایاننامههای انیمیشن خریداری و پخش میشد، به این ترتیب، یک مشاور از این شبکه با استاد راهنمای هر پایاننامه در تماس بود و در مشارکت هر محصول با نظارت کامل این دو به پایان میرسید و در نهایت از شبکه پخش میشد، در عین حال، دانشجو هم در تلاشی مجدانه سعی میکرد تا اثرش به نمایش بگذارد و هم از نظر مالی منتفع شود. ابزار مورد نیاز برای تولید، داشتن فعالان پرتلاش و امیدوار است که در چرخه تولید از بدو ورود تا آبدیده شدن، نقش بهسزایی دارند.
*بسیاری از هنرمندان در مراسم بزرگداشت شما که در جشن آسیفای امسال برگزار شد از بخشش و بزرگمنشی شما گفتند. از اینکه بهترین فیلمها و کتابها را از خارج از کشور در دورانی که دسترسی به این آثار بسیار کم بود، میآوردید و در اختیار شاگردانتان میگذاشتید تا فیلمسازان جوانی که میگویند اگر شما نبودید، نمیتوانستند راهشان را پیدا کنند. فکر میکنید آیا این بخشندگی باید صفت هر استادی باشد؟ شما چطور به شاگردانتان کمک میکنید که راهشان را پیدا کنند و در مسیر رشد و شکوفایی قدم بردارند؟ آیا خودتان هم معلم به یاد ماندنی دارید که هنوز او را به خاطر داشته باشید و کمکتان کرده باشد؟
-علاقه من به معلمی، از استادم جان جوردان (John Jordan)، طراح و مهندس صدای فیلم «پرتقال کوکی» (Clockwork Orange) استنلی کوبریک، در طول چهار سال تحصیلی در من تجلی یافت. او نمونهای از همه معلمانی بود که عشق به آموزش، تعهد به کار، استمرار در ارائه اطلاعات و سخاوتمندی را در خود دارند. رفتارش با دانشجویان، در کمال احترام و همدلی بود و بارها در اوقات خارج از ساعات اداری تا پاسی از شب، به خانه من میآمد و برای جبران عقبافتادگیهایم به من درس میداد، در حالی که همسرش در خیابان و در ماشین منتظر بود. لازم به ذکر است که او از نظر چشم مشکل داشت و توانایی رانندگی نداشت، به همین دلیل همسرش مسئولیت رانندگی را برعهده داشت. لازم است آیا موارد دیگری اضافه کنم که معلوم شود این همه سخاوت و بزرگواری چه تاثیری در رفتار همکلاسیهایمان داشت؟!
*شما سمتها و نقش های بسیاری در زندگیتان داشتهاید و کارنامه کاریتان پر از عناوین جذاب و به یادماندنی است. خودتان بگویید کدام یک بیشتر از همه برای شما پر از شور و شوق بوده است و هنوز هم که به گذشته نگاه میکنید به آن نقطه یا نقش در زندگیتان افتخار میکنید؟ آیا خاطرهای دارید که بتوانید برای ما بگویید.
-راهاندازی، تجهیز، برنامهریزی و داوری در جشنوارههای ملی و بینالمللی و همچنین فعالیتهایی که در زندگی ۴۵ سالهام انجام دادم، مانند تولید آثار انیمیشن، بسیار گوناگون بود. همهچیز در آن برایم وجود داشت و همه کار کردم و به دلیل همین خصلت، هرگز خسته نشدم. همه چیز برای من تجربه نخست بود و هرگاه آنچه انجام داده بودم مثلا آموزش را به اطرافیانم واگذار میکردم، خودم به سمت مطلب دیگری میرفتم. از این بابت رو به جلو بودم و از کائنات ممنونم که این فرصت بیمانند را به من هدیه داد. همه کسانی که در اطرافم بودند، انسانهای شریف و توانمندی بودند و هستند و من مانند آنها به یقین شدم.
*چهقدر انیمیشن میبینید؟ به چه انیمیشنهایی علاقه دارید و محبوبترین شخصیت انیمیشنی شما چه شخصیتی است؟
-در دوره لیسانس بودم که در کلاس تحلیل فیلم به چند اثر برخوردم، از جمله «خیابان»، «اوکازین و نیکولت» و «مایند اسکیپ». این اتفاق بزرگ و درونی به من نگاه و نوعی از فیلمسازی دیگر را نشان داد و مسیر علاقهام را عوض کرد. از آن زمان، همه فعالیتها و ذهنیتم بر فیلمهای کوتاه انیمیشن و قدرت تاثیرگذاری آنها متمرکز شد، به همین دلیل کمتر فیلمهای بلند انیمیشن را میبینم، یا بهتر بگویم اصلا نمیبینم، اگرچه در گذشته از فیلمهای داستانی مثل «جنگل»، «صد و یک سگ خالدار»، «آلیس در سرزمین عجایب» و غیره لذت میبردم، اما سالهاست که به فیلمهای کوتاه وابسته شدهام. از آن زمان که عضو گروه انتخاب یا داوری در بسیاری از جشنوارههای داخلی بودم، بیشترین آثار ایرانی را که دیدهام همگی کوتاه بودند. شخصیتهایی مانند «مادر ناتنی سیندرلا» هرگز از یادم نمیرود و البته «بتی بوپ» هم.
نورا نجفی