به گزارش ادارهکل روابطعمومی و امور بینالملل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، طی نشستی که در دومین روز از برگزاری هجدهمین جشنواره بینالمللی قصهگویی برپا شد، تاثیرات پردهخوانی بر شکلگیری قصههای تصویری به بحث و بررسی گذاشته شد. دکتر علی بلوکباشی و علیاصغر سیدآبادی طی این مراسم با یادآوری تاریخچهای از پیدایش داستانگزاری در ایران، بازگشت به سنتها و فرهنگ بومی را ضرورت ادبیات کودک در ایران عنوان کردند.
بر اساس این گزارش عصر روز 28 بهمن 1394 با حضور دوستداران ادبیات و قصهگویان، نشستی برگزار شد که عضو شورای عالی مرکز دایرهالمعارف اسلامی طی آن حفظ هنر نقالی و پردهخوانی را جزو ضروریات قابل توجه عنوان کرد. بلوکباشی سخنان خود را با بیان سیر تاریخی پردهخوانی آغاز کرد: «پردهخوانی را از دو منظر میتوان مورد بررسی قرار داد؛ یکی بعد قصه و دیگری بعد تصویر. پیش از پرداختن به هر کدام لازم است تا به گذشته بازگردیم. گمان ما این است که پردهخوانی از اواخر دوره صفوی رایج شده و به طور کلی تحولی را در نقالی ایجاد کرده است. دو رکن هنر کلامی و هنر تصویری- تجسمی شالودهی اصلی پردهخوانیاند. پردهخوانی با دیگر هنرها هم گره خورده است: مرثیهخوانی، مداحی، تعزیهخوانی و سخنوری. پس درواقع یک پردهخوان بایستی با تمام هنرهای نمایشی عامه آشنا باشد.»
بلوکباشی در بیان سابقهی هنر کلامی گفت: «هنر کلامی، هنری است که پیش از پردهخوانی وجود داشت. داستانگزاریهای ما از زمان هخامنشیان وجود داشته است. در آن دوران در شهرها و روستاها قصهها نقل میشد. سنت داستانگزاری همراه با موسیقی در سالهای بعد ادامه داشت. در زمان اشکانیان خنیاگران داستانهای پهلوانی را نقل میکردند .»
پس از این مقدمه، بلوکباشی به ورود اسلام اشاره میکند و تاثیرات آن بر هنر کلامی را اینطور ارزیابی میکند: «پس از ساسانیان و در دورهی اسلامی مناسبخوانها و مناقبخوانها به وجود آمدند. مناسبخوانها اهل تسنن بودند و بیشتر حماسههای ملی را نقل میکردند اما مناقبخوانها که اهل تشیع بودند به سرگذشت امیرالمومنین(ع) میپرداختند. پس از این دوره نیز دفترخوانها پدید آمدند. تا آنکه در دورهی قاجار به عنوان دورهی شکوفایی نقالی در ایران نام گرفت. تا پیش از آن داستان گزارهایما در میدانگاهها؛ بازارها و صحن مساجد به اجرا میپرداختند؛ اما پس از اینکه قهوهخانهها کاربری دیگری پیدا کردند نقاشی هم آغاز شد و از آنجا که به خیالسازی هم میپرداختند نام قهوهخوانی را دریافت کرد.»
از اینجای بحث دکتر بلوکباشی به تعریف نقاشان قهوهخانهای و هنر آنان پرداخت: «نقاشان آن عصر نقاشان ساختمانی بودند. هنر در جوهرهی وجودی آنها وجود داشت و چون پیوند نیرومندی با مذهب داشتند قادر بودند که نقاشی روی پرده را انجام بدهند. تا دو هنر کلامی و نقاشی با هم درآمیزند. در واقع قصهی نقالها توسط نقاشیها تکمیل میشد؛ در تعریف دیگر میتوان گفت که این نقالها بودند که نقشخوانی میکردند و قصهای را کامل میکردند. پرده در آن زمان شمایل بود و شمایلنگاری یکی از هنرهای کهن محسوب میشد که اسناد آن به پیش از اسلام باز میگردد.»
نقاشیهای مانی نمونهای از شمایلنگاری در تاریخ ایران است که جهت توسعهی دین و نقل آن مورد استفاده قرار میگرفت. افراد بر اثر جذابیتهای یک نقاشی جذب دین میشدند. بلوکباشی سخنان خود را اینچنین ادامه داد: «شمایل نگاری در عصر صفوی بسیار اهمیت پیدا کرد و آثار شگرفی را بر جای گذاشت.»
او در ادامهی صحبتهای خود با اشاره به هنرهای پردههای درویشی و صورتخوانیها و در نهایت پدیدآمدن پردهخوانی، اطلاعاتی را نیز دربارهی ابعاد اصلی پردهها در اختیار مهمانان قرار داد و با این پیشینیه، نظریههای مطرح شده در مورد الگوبرداری پردهها از نقاشیهای دورهی رافائل را که از سوی برخی پژوهشگران مطرح میشود، رد کرد.
این متخصص در توضیح شیوهی اجرای پردهخوانها گفت: «آنان ابتدا پیشخوانی و مناقبخوانی میکردند و بعد از آن واقعخوانی شروع میشد. آنها دو شیوه را برای اجرای خود در نظر گرفته بودند. ابتدا کلام بود و پس از آن پردهای کنار زده میشد و یا آنکه آنها به نقشخوانی میپرداختند، همانند آنچه که در قصهخوانیهای معاصر وجود دارد.»
در ادامه علیاصغر سیدآبادی بود که سخن را در دست گرفت. او با توجه به سخنان مطرح شده به رابطهی قصههای تصویری با پردهخوانی پرداخت.
این نویسنده و محقق گفت: «وقتی به ادبیات غرب رجوع میکنیم متوجه میشویم که آنها در بستر سنتی خود جلو آمدهاند که آرام آرام رنگ و بوی جدید گرفته است. اما در ایران رابطهی سنت و مدرنیته قطع شده است و آنچه که امروز ما ارایه میکنیم بر اساس آثار ترجمه به دست آوردهایم. سوال قابل توجه آن است که اگر ما بر بستر سنت خود جلو میآمدیم چه اتفاقی میافتاد؟»
او هنر تعزیه را مثالی نزدیک و قابل درک دانست: «برخی از هنرهای نمایشی ما از هنر تعزیه الگوبرداری کردهاند. یا از سویی میتوانیم به کارکرد قهوهخانهها در دنیای امروز اشاره کنیم. این روزها قهوهخانههای سنتی مکانهایی گردشگری هستند چرا که دیگر کارکردهای قبلی خود را ندارند، اما با یک تفکر و برنامهریزی این عناصر میراثی حفظ شدهاند. خوب است که در ادبیات نیز از این شیوهی تفکر بهره ببریم.»
مدیرکل دفتر مطالعات و برنامهریزی فرهنگی و کتابخوانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با تعریف تفاوتهای کتاب تصویری و کتاب مصور به باری که تصویر در کتاب تصویری در برانگیختن تخیل دارد، اشاره کرد: «تصویر در بعضی کتابها با متن متفاوت است. گاهی متن از این کتابها حذف میشود و در بسیاری مواقع کودک از اینکه در تصویر، چیزهای بیشتری از متن میبیند لذت می برد. پردهی نقالی نیز چنین بود. وقتی پردهخوان صحنهای را توصیف میکرد و تصویری ارایه میداد ما اشخاص را در جاهای دیگر نیز جستجو و تصور میکردیم.»
او ضمن اشاره به تفاوتهای کتابهای تصویری و پردههای نقالی گفت: «در تصویرگری امروز ما تصویری به کودک میدهیم و در صفحه بعد با حذف تصویر به سراغ دنیای جدیدی میرویم. اما پردهها دنیای بزرگی را تصویر میکردند. امروز ما با تک فریمها در مهدکودکها قصهگویی میکنیم و آن را نمونهای از نقالی و قصهگویی ایران میدانیم در حالیکه در واقع شکل ناشیانهای از پردهخوانی است. در اینجاست که گفته میشود ما بایستی از ظرفیتهایمان در متمایز کردن آثار تصویری خود استفاده کنیم. این امر در تالیف کتابها نیز میتواند مورد استفاده قرار بگیرد.»
این نویسنده در پایان با بیان تجربیات شخصی خود از شیوهی نگرش متخصصان ادبیات کودک در دیگر کشورها نیاز روز دنیا را ارایهی دنیاهای بومی در کتابها و داستانها دانست و ضعف موجود در ایران را قابل بررسی عنوان کرد.
سخنان پایانی نشست «پردهخوانی و قصه تصویری» برعهدهی بلوکباشی بود. او آغاز این بازگشت را با تجربهای در دسترس دانست: «نقاشیهای پردهای میتوانند حس داستاننویسی و قصهگویی را در کودکان تقویت کنند. میتوانیم تجربهای را به دست بیاوریم. در حالی که 72 مجلس داریم با در اختیار دادن تصاویر آنها از کودکان بخواهیم قصهی آنها را بگویند و ذهن آنها را برای آفرینش آماده کنیم.»
کد خبر: 253133
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۲
- چاپ
نقاشیهای پردهای ابزاری برای برانگیختن قوهی ادراک و تخیل کودکاناند و میتوانند سبب آفرینش داستانهای جدید در ذهن آفرینندهی کودکان شوند.