اما در این میان نقش کانون پرورش فکری در این حوزه از بقیه پررنگتر بوده است؛ تا پیش از تاسیس کانون، ادبیات کودک و نوجوان در ایران چندان مطرح نبود. با راهاندازی کانون در دهه چهل بسیاری از نویسندگان، شاعران و هنرمندان سرشناس ایران در رشتههای مختلف به همکاری دعوت شدند و حاصل این همکاریها، تولید و انتشار مجموعه عظیمی از کتابها، فیلمهای کوتاه، انیمیشن و نوارهای شعر و قصه و موسیقی برای گروههای سنی مختلف بود. با شکلگیری بخش انتشارات کانون بود که جریان نویسندگی برای کودکان و نوجوانان در ایران از سالهای دهه چهل رسمیت یافت. اگرچه بیشتر آثار تولید شده به وسیله نویسندگان و شاعران در کانون رنگ و بوی سیاسی داشت و بیشتر برای مخاطبان بزرگسال نوشته میشد. یکی از مهمترین کتابهای کودک که در این دوره در کانون منتشر شد، قصه «ماهی سیاه کوچولو» صمد بهرنگی بود که نشاندهنده افکار سیاسی و انقلابی این نویسنده و آموزگار روستاهای دوردست آذربایجان بود. تاثیر کتابهای کانون بر تولیدات سایر ناشران، آنچنان بود که تا مدتها قطع خشتی کتابهای کودکان به «قطع کانونی» شهرت داشت. حالا در این سالها نویسندگان کودک و نوجوان نسبت به گذشته جایگاه شایستهتری پیدا کردهاند. اگر تقویم کشور را ورق بزنیم حالا دیگر روزی به نام روز ملی ادبیات کودک و نوجوان داریم، روزی که به نام یکی نویسندگان حوزه ادبیات کودک به ثبت رسیده است.
چند سالی است که ١٨ تیرماه سالروز درگذشت مهدی آذریزدی، نویسنده کودک و نوجوان به عنوان روز ملی «ادبیات کودک و نوجوان» نامگذاری شده است. نام آذریزدی برای نسلهای مختلف از کودکان گرفته تا بزرگسالها در ایران بسیار آشنا و دوست داشتنی است و روایتهایش دوستداشتنیتر؛ او زمانی که در یک کتابفروشی مشغول کار بود، با ادبیات آشنا شد. بعدتر تصمیم گرفت داستانهایی را که میخواند، به زبان کودکانه بازنویسی کند تا فرصت خواندن این کتابها را برای این گروه سنی هم فراهم کند. همین تصمیم باعث شد تا او در طول فعالیتش بیش از ٣٠ اثر به نظم و نثر برای کودکان منتشر کند که معروفترین آنها مجموعه هشت جلدی «قصههای خوب برای بچههای خوب» است.
علاوه بر نامگذاری روز ١٨ تیر به عنوان روز ملی ادبیات کودک و نوجوان، در تقویم جهانی هم با نامگذاری دوم آوریل (١٤ فروردین) به عنوان روز جهانی کتاب کودک به اهمیت این مساله توجه شده است.
همین نامگذاریها حتی اگر در حد نامگذاری باقی بمانند بهانهای هستند برای مرور ادبیات کودک و نوجوان و البته بررسی باید و نبایدهای آن، ادبیاتی که به نظر میرسد با گذشت زمان تکراری نمیشود و برای بچههای همه نسلها، چه دیروز و امروز خواندنی است. «لکلکها بر بام»، «خواهران غریب»، «سفر مرغ باهوش»، «کوههای سفید» و... از جمله همین آثار هستند.
اینها کتابهایی بودند که از سال گذشته به بهانه پنجاهمین سال تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دوباره تجدید چاپ شدند و در میان کتابهای تالیفی یا ترجمه شده اسامی آشنای زیادی چون حسین سناپور، نادر ابراهیمی، نیما یوشیج، لیلی گلستان، محمدعلی سپانلو، سیروس طاهباز، محمد قاضی، مجید عمیق، حافظ میرآفتابی، فرشته طائرپور، ثمین باغچهبان، سیاوش کسرایی، رضی هیرمندی، علی خدایی، فریده فرجام، جواد مجابی و... دیده میشد.
ادبیات کودک اگر چه در ایران و در قالب داستانهای شفاهی همواره جایگاه ویژهای داشته است اما شروع جدی آن را میتوان همزمان با ترجمه آثار غیر ایرانی در این حوزه برای کودکان دانست.
در سال ١٣٣٢ موسسه فرهنگی فرانکلین با همکاری نشرهای فعال آن زمان در ایران از جمله انتشارات امیرکبیر ترجمه گسترده آثار معروف خارجی را در حوزه کودک و نوجوان شروع کرد که از آن جمله میتوان به آثار هانس کریستین اندرسن، نویسنده مشهور دانمارکی یا مجموعه گردونه تاریخ و کتابهای طلایی را در حوزه مستند نام برد. علاوه بر این در طول این دهه بازنویسی آثار کلاسیک و کهن ایرانی نیز در ایران شروع شد که به نگارش آثاری همچون قصههای خوب برای بچههای خوب از مهدی آذر یزدی، داستانهای ایران باستان از احسان یارشاطر، برگزیده داستانهای شاهنامه یا داستانهای دلانگیز ادبیات فارسی از زهرا خانلری همراه شد.
فعالیت در این حوزه با شروع کار کانون پرورش فکری در میانه دهه چهل شمسی رنگ و بوی جدیتری به خود گرفت و علاوه بر چاپ آثاری در حوزه ادبیات کودک این کانون تولید آثار مربوط به کودکان را در سایر حوزهها هم عهدهدار شد. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در طول پنج دهه فعالیتش دوهزار و ٣٤٦ عنوان کتاب شامل کتاب الکترونیکی، کتاب گویا، کتاب بریل و... برای کودکان منتشر کرده است.
این کانون امسال نیز ٢٤ عنوان کتاب به چاپ رسانده است و به این شکل نام خودش را به عنوان جدیترین انتشارات برای چاپ آثار کودک و نوجوان در ایران جا انداخته است. اما باید دید بازنشر آثار قدیمی حوزه ادبیات کودک و نوجوان با توجه به تفاوتها و ویژگیهایش از دیگر حوزهها تا چه اندازه ضرورت دارد؟ در همین ارتباط با برخی نویسندگان و مترجمانی که آثار آنها از سوی انتشارات کانون منتشر شده یا این روزها دوباره تجدید چاپ شده است، گفتوگوهایی داشتیم.
از صحبتهای نویسندگان و مترجمان این حوزه میتوان به اهمیت و ضرورت تجدید چاپ آثار قدیمی دست یافت. به بیان دیگر حتی باتوجه به تفاوت نسلها و تفاوت روحیه کودک و نوجوان دیروز و امروز اگر در زمان انتشار، آثار با توجه به نیازسنجیهای صورت گرفته منتشر شوند و کیفیت فدای کمیت نشود شاهد انتشار آثار فاخر و ماندگاری هستیم که میتواند برای نسلهای بعدی نیز قابل استفاده باشد.
انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز در همین راستا آثار قدیمی را تجدیدچاپ میکند و تاکنون ٦٧ عنوان کتاب از این آثار با ویرایش جدید منتشر شده است. برخی از این آثار برگزیده جایزههای بزرگ ادبی داخلی و خارجی حوزه کودک و نوجوان هستند.
برای نمونه آثاری چون «شعرهایی برای کودکان»، «بهار در شعر شاعران ایران»، «تصویرها»، «آرش کمانگیر»، «سیبو و سارا کوچولو»، «من و خارپشت و عروسکم»، «گل بانو و خورشید»، «توکایی در قفس»، «سفرهای سندباد»، «فلزها»، «پهلوان پهلوانان»، «پرنده چه گفت؟» و «بابای شب» از آثاری هستند که توانستهاند جایزه «هانس کریستین آندرسن»، جایزه نمایشگاه «NOMA»، جایزه نمایشگاه کتابهای تصویری جهان، جایزه نمایشگاه «BOLOGNA»، جایزه سیب طلایی در نمایشگاه «BIB» و کسب لوح تقدیر جشنواره کتاب کودک و نوجوانان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را به خود اختصاص دهند.
تجدید چاپ؛ ضرورتی که خود کتاب مشخص میکند
رضی هیرمندی، نویسنده و مترجم که کار ادبی خود را با ترجمه کتاب «درخت بخشنده» شل سیلوراستاین برای کودکان و نوجوانان در سال ١٣٥٥ آغاز کرد، معتقد است «برای تجدید چاپ کتاب ما نباید تصمیم بگیریم، بلکه کتاب باید ضرورت تجدید چاپ خودش را نشان بدهد. » هرچند به باور این مترجم تجدید چاپ کتاب یک ضرورت است اما این ضرورت «ضرورتی درونی است و باید خود کتاب و مخاطبانش به آن برسند.» ضرورتی که شامل همه آثار و نه تنها آثار حوزه کودک و نوجوان میشود.
هیرمندی به کتاب «قصههای خوب برای بچههای خوب» مرحوم مهدی آذریزدی اشاره میکند و میگوید: «این مجموعه تا زمانی که برای بچهها گیرایی داشته باشد باید چاپ شود. حتی درباره کتابی مانند «ماهی سیاه کوچولو» این ضرورت پس از نزدیک به نیم قرن خودش را در انگلیس نشان میدهد و این کتاب را به زبان انگلیسی ترجمه میکنند.»
اما مترجم آثار مارتین وادل بر این نکته هم تاکید دارد که اهمیت تجدید چاپ آثار قدیمی تا آنجاست که «نباید بگذاریم کتاب غریب بماند. اگر کتابی هنوز مخاطب دارد و آن را تجدید چاپ نکنیم نه تنها کتاب؛ بلکه پدیدآورنده کتاب را نیز در غل و زنجیر کردهایم.»
اما همانطور که هیرمندی میگوید و گاهی ضرورت تجدید چاپ آثار بعد از گذشت زمان خودش را نشان میدهد از همین روی میتوان مقایسهای میان آثار قدیمی و جدید داشته باشیم. برای این مقایسه در میان کتابهای حوزه ترجمه هیرمندی آثار را به دو گروه داستانی و غیرداستانی تقسیمبندی کرد. به گفته او «ادبیات غیرداستانی پیش از انقلاب به هیچوجه نمود چشمگیری نداشت و به نوعی فقرزده بودیم. بعد از انقلاب هم هرچند مساله کودک نمود بیشتری پیدا میکند اما فقر در این حوزه ادامه دارد، مگر در شاخه خاصی از ادبیات غیرداستانی و آن هم شاخه ترجمه.»
از همین روی هیرمندی معتقد است «در حوزه ترجمه دانشنامه و دایرهالمعارفهای علمی چند جلدی برای کودکان آثار ارزشمندی از سوی ناشران غیردولتی منتشر شد. اما در تالیف نزدیک به صفر هستیم. » البته هیرمندی تاکید میکند این مساله به معنای عدم تولید علم نیست؛ بلکه در حوزه استخراج علم و بازنویسی آن به زبان کودکان کمکاری کردهایم. به عبارت دیگر «حتی در زمینه تاریخ، جغرافیا، طبیعت و حیاتوحش ایران و جهان هم غافل بودهایم و کاری انجام ندادهایم.»
اما به باور هیرمندی در حوزه ترجمه ادبیات داستانی وضعیت متفاوت است؛ چراکه تولیدات زیادی در این راستا داشتهایم.
هیرمندی تاکید میکند: «اگر زمانی فقط آثار نویسندگان بزرگ و شاخصی چون هوشنگ مرادیکرمانی مطرح میشد اما امروزه آثار متعدد داستانی متفاوت و متناسب با روحیه کودک و نوجوان امروزی داریم.»
این درحالیاست که به گفته این نویسنده پیش از انقلاب، کودک و نوجوان شهری در ادبیات مطرح نشده بود و اگر هم بود کینه اجتماعیاش، طبقه اجتماعی او را نشان میداد. اما هیرمندی تاکید میکند «متاسفانه کیفیت این آثار به هیچوجه با کمیت آنها برابری نداشته است. البته در عرضه این آثار در خارج از کشور میبینیم تصویرگری آثار ما حرف بیشتری برای گفتن دارد. علت آن هم این است که ما در حوزه ادبیات داستانی در چهارچوب حرکت کردهایم. این چهارچوبها چه به صورت سانسور درونی و چه به صورت سانسور بیرونی مانعی بودهاند. درحالی که در حوزه تصویرگری این محدودیتها نبوده است.»
برای تجدیدچاپ منتظر مناسبتها نباشیم!
اما مصطفی رحماندوست، شاعر، نویسنده و مترجم کودک و نوجوان معتقد است «اینکه انتشارات کانون تا سال گذشته این آثار را تجدیدچاپ نکرد کار غیرحرفهای بود. ناشر حرفهای روی سرمایه خودش حساب میکند و از نظر اقتصادی نیز سود ناشر در چاپهای بعدی مطرح میشود. » رحماندوست تاکید میکند: «وقتی چاپ کتابی تمام میشود تجدید چاپ شود. حالا از سال گذشته کانون این نقضها را پوشانده است. کانون کتابهای زیادی دارد که درحال حاضر هیچ نسخهای از آنها موجود نیست. دلیلی هم ندارد حتما به مناسبتی چاپ شوند بلکه همه این آثار باید دوباره به چاپ مجدد برسند.» اشاره رحماندوست به مناسبتی بودن برخی از اتفاقات در حوزه کتاب امری آشناست. نامگذاری روز ملی «ادبیات کودک و نوجوان» که رحماندوست ابراز امیدواری میکند «صرفا در حد یک نامگذاری نباشد. » البته به باور این شاعر کودک «هرچند هنگامی که روز مشخصی را به یک رویداد یا موضوع اختصاص میدهیم و رسانهها، نهادها یا افراد خاص به آن توجه میکنند خودش اتفاق مثبتی است. » او تاکید دارد: «هرچه روزهای مرتبط با کتاب و ادبیات بیشتر شود بهانه توجه به کتاب و ادبیات کودک هم بیشتر میشود.» رحماندوست باتوجه به اهمیت ادبیات کودک و نوجوان و برای جلبتوجه مخاطبان و مولفان به این حوزه گفت: «حتی شهرستانها هم میتوانند روز تولد شخصیتهای ادبی خودشان را به نام روز استانی ادبیات کودک نامگذاری کنند؛ چراکه توجه ما را بیشتر به ادبیات کودک جلب میکند. اما بهنظرم در انتخاب سالروز درگذشت آذریزدی برای روز ملی ادبیات کودک و نوجوان به نوعی بیذوقی مثبت انجام شد. » بیذوقیای که رحماندوست از آن یاد میکند همان موضوعی است که از سال ٩١ و تصمیم برای نامگذاری چنین روزی در تقویم مورد بحث بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران این حوزه بوده است. رحماندوست افزود: «در کشور ما برای نامگذاری چنین روزهایی به دنبال سالروز درگذشت یا شهادت افراد هستیم و چرا به سالروز تولد آنها توجه نمیکنیم؟ در نامگذاری این روز یک نگرش غیرکودکانه و تاحدی معلم سالارانه نقش دارد. هرچند که همین نامگذاری هم اقدامی مثبت است؛ چراکه سبب شده به ادبیات کودک بیشتر توجه شود.»
شادی، بازی، جذابیت سه عنصر کتاب کودک
در همین راستا غلامرضا امامی، نویسنده و مترجم حوزه کودک و نوجوان هم با تاکید بر این نکته که ١٠٠ درصد موافق تجدید چاپ آثار قدیمی هستم گفت: «انتشارات کانون کتابهای قدیمی بسیار فاخر و نفیسی برای کودکان و نوجوانان دارد که از نظر متن و تصویر برای این گروه سنی در زمان خودش بسیار جذاب بودهاند و هنوز هم میتوانند جذاب باشند. تماشای طلوع یا غروب خورشید هر روز زیباست. بنابراین دلیلی برای تجدیدچاپ نشدن این آثار نیست.» فارغ از بحث تجدید چاپ آثار قدیمی و ضرورت این کار یکی از بحثهای مهم کیفیت آثار است. هرچند نیازهای کودکان امروز متفاوت از کودکان دیروز است اما به نظر میرسد کتابهای مناسب برای کودکان دیروز همچنان قابلیت پاسخگویی به نیازهای کودکان امروز را دارند. در این زمینه میتوان بحث کیفیت آثار را مد نظر داشت و به مقایسهای میان آثار قدیمی و جدید پرداخت. از نظر این مترجم «کیفیت آثار قدیمی با آثار جدید اصلا قابل مقایسه نیست.» از آنجا که امامی سابقه مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در کارنامه کاری خود دارد، میگوید: «در دورانی که من ابتدا ویراستار و سپس مدیر انتشارات کانون بودم بیشتر در فکر الگوسازی و کیفیت کتابها بودیم. کتاب کودک و نوجوان باید جالب و جذاب باشد. متاسفانه خیلی از کارها از کیفیت دور و به کمیت نزدیک شده و به نوعی کمیت قالب بر کیفیت است.» این مترجم علت این موضوع را تحولاتی میداند که مدام در کانون صورت میگیرد و معتقد است: «تغییر و رفت و آمدها باعث میشود کانون از اهداف اولیه فرهنگی دور شود. آنگونه که از اسم کانون مشخص است باید به پرورش فکری کودکان و نوجوانان توجه داشته باشد. امروزه کتابخانههای کانون و تعداد کتابهایی که منتشر میشود خیلی زیادتر شده است. آن زمان که من مسوولیت را برعهده داشتم در سال حداکثر ١٠ کتاب منتشر میشد. اما اکنون نمیدانم آیا افزایش تعداد آثار منتشر شده به نیاز کودکان و نوجوانان هم پاسخ میدهد؟» ایران کشوری متنوع از نظر فرهنگ، قومیت، نژاد و زبان است. نیازسنجی برای انتشار آثار حوزه کودک و نوجوان نیز باید باتوجه به تمامی این تفاوتها صورت بگیرد. به گفته امامی «متاسفانه کتابها با تصمیم بزرگتر برای کودکان منتشر میشوند. نمیدانم نیاز اولیه بچههای امروز ایران با توجه به فرهنگها و قومیتهای مختلف چیست؟ زمانی که من مدیر انتشارات کانون بودم هدف نزدیک کردن کودکان و نوجوانان اقوام مختلف به یکدیگر بود.» او به تلاش و فعالیت انجام گرفته در زمان مدیریت خودش بر انتشارات کانون اشاره میکند و توضیح میدهد: «در این راستا نخستین کاری که انجام دادیم انتشار کتابهای کودکان به زبانهای دیگر مانند زبان بلوچی، کردی یا آذری بود. هرچند زبان رسمی کشور زبان فارسی است اما نمیتوان فرهنگها و قومیتهای دیگر را نادیده گرفت. تعلیم رسمی مانند همه جای دنیا باید به زبان رسمی کشور باشد. اما در جایی مثل کانون پرورش فکری نمیتوانیم به زبانهای محلی بیتفاوت باشیم. باید نیازها را بسنجیم نه اینکه خودمان تشخیص دهیم و همان را تحمیل کنیم.» البته این نیازسنجی و از سوی دیگر تولید اثر در حوزه کودک و نوجوان به باور بسیاری از کارشناسان امری دشوار است. همانگونه که امامی تاکید میکند: «امروزه کار در حوزه کتاب کودک و نوجوان سختتر از دوره ما است؛ چراکه در آن دوران شبکههای اجتماعی، اینترنت و ماهواره نبود. در دورهای که تمامی اینها وجود دارد و همه بچهها هم امکان دسترسی به آن را دارند باید کتابهایی که منتشر میشود جذابتر از همه شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک و تلگرام و اینستاگرام باشند.» از همین روی این نویسنده کودک و نوجوان معتقد است: «در هر شرایطی ادبیات کودک و نوجوان باید به سه عنصر شادی، زیبایی و بازی خیلی اهمیت بدهد. این عناصر باید در آثار ادبی کودکان و نوجوانان موج بزند و هرگز آثار این حوزه نباید خشک و مصنوعی باشد. از طرف دیگر اعمال سلیقه هم نباید بشود.» در ارتباط با اعمال سلیقه امامی نمونهای را مطرح کرد که برای یکی از آثار خودش اتفاق افتاده است. به گفته او تصویرهای کتاب «قندیل کوچک» (نوشته و تصویرگری غسان کنفانی) با ترجمه امامی که از سوی انتشارات کانون منتشر شد، تغییر کرد. درحالی که تصویرگری خود نویسنده بسیار متناسب با متن بود. یا کتاب دیگری با نام «قدس رویای ما» دربرگیرنده نوشته و نقاشی کودکان فلسطینی با دیباچهای به قلم امامی بوده که به گفته او علاوه بر حذف نام امامی به عنوان مترجم حتی مقدمه نیز پس و پیش منتشر شده است. آن هم در ارتباط با کتابی که در ٢١٠هزار نسخه به چاپ رسیده است.
منتشر شده در روزنامه اعتماد یکشنبه 20 تیر 1395