شما هم شناخت کاملی از ادبیات کودکونوجوان دارید و هم سالها با مجلاتی که در این حوزه نقش آموزشیوپرورشی دارند همکاری کردهاید. به واسطهی این تجربه تحلیلتان از کارکرد آموزشیوپرورشی قصهگویی چیست؟
- به نظر من یکی از علتهایی که امروز بچهها میانهی خوبی با کتاب ندارند فراموش شدن سنت قصهگویی خصوصا در خانهها است. زمانی که پدربزرگ مادربزرگی در خانه قصه میگفت همه دور هم جمع بودند. پدربزرگومادربزرگ یک نسل، پدرومادر یک نسل و بچهها هم یک نسل؛ یعنی سه نسل در کنار هم هیجانزده میشدند، میخندیدند، غمگین میشدند و به قصه گوش میدادند. اینطوری خانوادهها به هم نزدیک میشدند، رابطههای صمیمی شکل میگرفت و پدرومادرها از پدربزرگومادربزرگ و بچهها از پدرومادر دور نمیشدند. با کمرنگ شدن قصهگویی و جایگزینی آن با تلویزیون و دیگر وسایل ارتباط جمعی خودبهخود فاصلهی نسلها بیشتر شد. همهی این اتفاقات باعث شد بچهها از خانه دور شوند و سراغ کارهایی بروند که از نظر ما چندان خوشآیند نیست و شاید برای خودشان هم مناسب نباشد. این نشان از اهمیت قصهگویی دارد و اینکه چهقدر میتواند در تربیت، آموزش و آیندهی بچهها کارساز باشد. برای مثال افسانههایی که از طرف قصهگوها برای بچهها نقل میشد، در حقیقت درس زندگی بود که از طریق شفاهی به نسل بعدی منتقل میشد. تجربه، علم و دانش اجداد ما از خود و جهان پیرامون همینطور به نسلهای بعدی منتقل میشد. این اتفاق امروز نمیافتد و جدایی نسلها باعث شده است هرکس سراغ کار خودش برود. بچه به جای اینکه از طریق قصه اطلاعات کسب کند سراغ بازیهای کامپیوتری، فیلم و کارتن میرود که به نظرم کمک چندانی به او نمیکند.
روشهای نوین مثل قصهگویی دیجیتال چهطور است؟ اینها میتوانند جایگزین قصهگویی سنتی شوند؟
- بههرحال ما با وسایل ارتباطی جدید روبهروییم و باید از آن استفاده کنیم، در نتیجه به نظرم آنها میتوانند این خلا را پرکنند. بااینحال شما فکر کنید یک دستگاه دیجیتال دارد قصه میگوید؛ این را مقایسه کنید با پدربزرگ یا مادربزرگی که کنار نوههایش نشسته و قصه میگوید. در روشهای جدید تعامل انسانی خیلی سرد و کمرنگ است. بچهها وقتی به قصه گوش میکنند برایشان سوال پیش میآید، میپرسند و با قصهگو همکاری میکنند. آنها از این طریق تعامل میکنند و مفاهیم را بهتر میفهمند. در قصهگویی رودررو مسایل مختلفی دخیل است که تعامل را پررنگ و جذاب میکند و رابطهی نسلها را شکل میدهد. ما الان حرف هم را نمیفهمیم، من حرف بچهام و پدرم حرف من را نمیفهمد. نسلها از هم دور افتادهاند برای اینکه نقطهی مشترکی ندارند. البته خیلی از کشورها الان دارند سیستماتیک برای احیای قصهگویی فعالیت میکنند. من سفری به آفریقای جنوبی داشتم. آنجا یک خانم قصهگویی بود، جمعیت زیادی از کشورهای مختلف که زبان او را نمیدانستند برای شنیدن قصه دورش جمع بودند. او با حرکات بدن، دست و صورت طوری قصهگویی میکرد که ما میفهمیدیم و حتی همراه میشدیم. میخواهم بگویم قصهگویی اگر اصولی انجام شود آنقدر کارکرد دارد که میتواند خیلی از کودکان را جذاب کند. اگر در یک میهمانی شلوغ که بچهها مشغول بازیاند یک آدم خوشذوق و خوشبیانی با صدای رسا بگوید «یکیبود، یکینبود» همهی بچهها دورش جمع میشوند. به نظرم اصلا این کلمه جادویی است. ما در قالب انسان به تعامل و ارتباط نیاز داریم. از طریق قصهگویی خصوصا ارتباط عاطفی شکل میگیرد و ما با هم به نقاط مشترکی میرسیم. زمانی که ماهپیشانی توسط زنبابای بدجنسش اذیت میشود همهی ما ناراحت میشویم. این ما ممکن است شامل سه یا چهار نسل باشد که کنار هم به قصه گوش میدهند. ما از این طریق تجربهی مشترکی از شادی و غم جمعی به دست میآوریم.
نقشی که برای قصهگویی قائل هستید از ساختار آن برمیآید یا به محتوای قصهها وابسته است؟ به بیان دیگر اگر نقش آموزشی و تربیتی برای قصهگویی قائل باشیم حتما باید به دنبال قصههایی با محتوای خاص برویم یا اینکه روی فرم قصهگویی و نفس گسترش این فرهنگ سرمایهگذاری کنیم.
- فکر میکنم اگر روی محتوای خاص آموزشی تمرکز کنیم قصهگویی را محدود کردهایم. اگر قصهگویی رواج پیدا کند، محتوای آموزشی هم به عنوان یکی از انواع مدنظر پیشرفت میکند. مهم این است که فرهنگ قصهگویی جابیفتد. گسترش این فرهنگ را هم حتما نباید از طریق رسانهها دنبال کرد. از طریق خانوادهها، مدارس و مهدکودکها هم میشود قصهگویی را گسترش داد. برای مثال میشود در مدارس برای بچهها زنگ قصه بگذارند. چه اشکالی دارد؟ بچهها دور هم مینشینند و معلم، خود بچهها یا قصهگویان حرفهای برای آنها قصه میگویند. از این طریق ارتباط خوبی بین معلم و شاگردان شکل میگیرد که در روند تحصیلی آنها موثر خواهد بود. در مهدکودک میبینیم برای اینکه بچه شلوغ نکند او را میخوابانند تا دردسر کمتری متحمل شوند. در صورتی که اگر اینها آموزش اصولی دیده باشند میتوانند برای بچهها قصهگویی کنند. با قصهگویی هم میشود به بچهها آموزش مستقیم داد و هم روابط اجتماعی را در آنها نهادینه کرد. صاحبنظران این حوزه معتقدند قصهگویی آموزش مهارتهای زندگی است. مسایل مختلفی زنجیروار دخیلاند که این کار اتفاق نمیافتد. بااینحال فکر میکنم برگزاری این جشوارهی قصهگویی نقطهی قوتی است. اگر این جشنواره باعث شود قصهگویی در مدارس، مهدکودک، رسانهها و خانواده همهگیر شود کار بزرگی انجام داده است.