وجود مضامین آموزشی و پرورشی یکی از ویژگیهای فیلمهای شما است. با توجه به سابقهی طولانی فعالیتتان در حوزهی کودکونوجوان بفرمایید که کارکرد آموزشی و تربیتی این سنت را برای کودکونوجوان چهطور ارزیابی میکنید؟
- طبیعی است که اغلب نویسندگان کودکونوجوان فکرهایی دارند تا بیشتر جنبههای آموزشی را در قصههایشان طرح کنند. متاسفانه این قصهها خیلی کمتر به دست بچهها میرسد. البته فعالیت کانون همیشه مثبت بوده و از گذشته کتابها را به دست بچهها میرسانده است. بااینحال رابطهی بچههایی که عضو کانون نیستند با کتاب خیلی کم شده است. اگر قصههای آموزشی و تربیتی در قالب گستردهتری در سایتهای اینترنتی در اختیار مخاطب کودکونوجوان قرار میگرفت اثرگذاری بیشتری داشت. الان دست هر بچهای یک موبایل هست. ما وقتی به مدارس یا مراکز فرهنگی میرویم میبینیم که بچهها از چیزی فیلم گرفته و حتی در سایتهایی مثل یوتیوب و آپارات و غیره بارگذاری میکنند. فضای مجازی میتواند فرصتی برای ترویج قصهگویی فراهم کند.
موضوع دیگر این است مضامین آموزشی در قصهها که از فیلترهای مختلف هم عبور میکنند کمتر با مسایل روز بچهها ارتباط دارد. فکر میکنند باید بچهها را در قالب یک دنیای فانتزی خیلی خوش ببرند، یعنی کمتر به درگیریها و گرفتاریهای روز بچهها پرداخت میشود. بهطورکلی همه دوست دارند که بچهها بیخبر و در هالهای از فانتزی زندگی کنند. این کمکی به بچهها نمیکند و برای همین است که بچهها آسیب میبینند. برای مثال وقتی به مدرسه میروند با اتفاقهای دیگری مواجه میشوند و مسایل پیچیدهای مثل مواد مخدر را میبینند. بدون آموزش صحیح آنها نمیتوانند درکی از زندگی آیندهشان داشته باشند.
درواقع شما قصهگویی را ابزاری برای آشنایی کودکان با ناهنجاریهای جامعه و یادگیری روشهای مقابله با آن میدانید.
- طبیعی است که اغلب نویسندگان کودکونوجوان فکرهایی دارند تا بیشتر جنبههای آموزشی را در قصههایشان طرح کنند. متاسفانه این قصهها خیلی کمتر به دست بچهها میرسد. البته فعالیت کانون همیشه مثبت بوده و از گذشته کتابها را به دست بچهها میرسانده است. بااینحال رابطهی بچههایی که عضو کانون نیستند با کتاب خیلی کم شده است. اگر قصههای آموزشی و تربیتی در قالب گستردهتری در سایتهای اینترنتی در اختیار مخاطب کودکونوجوان قرار میگرفت اثرگذاری بیشتری داشت. الان دست هر بچهای یک موبایل هست. ما وقتی به مدارس یا مراکز فرهنگی میرویم میبینیم که بچهها از چیزی فیلم گرفته و حتی در سایتهایی مثل یوتیوب و آپارات و غیره بارگذاری میکنند. فضای مجازی میتواند فرصتی برای ترویج قصهگویی فراهم کند.
موضوع دیگر این است مضامین آموزشی در قصهها که از فیلترهای مختلف هم عبور میکنند کمتر با مسایل روز بچهها ارتباط دارد. فکر میکنند باید بچهها را در قالب یک دنیای فانتزی خیلی خوش ببرند، یعنی کمتر به درگیریها و گرفتاریهای روز بچهها پرداخت میشود. بهطورکلی همه دوست دارند که بچهها بیخبر و در هالهای از فانتزی زندگی کنند. این کمکی به بچهها نمیکند و برای همین است که بچهها آسیب میبینند. برای مثال وقتی به مدرسه میروند با اتفاقهای دیگری مواجه میشوند و مسایل پیچیدهای مثل مواد مخدر را میبینند. بدون آموزش صحیح آنها نمیتوانند درکی از زندگی آیندهشان داشته باشند.
درواقع شما قصهگویی را ابزاری برای آشنایی کودکان با ناهنجاریهای جامعه و یادگیری روشهای مقابله با آن میدانید.
دقیقا درست است، برای مثال لازم است یک قصهای برای آموزش «نه گفتن» به بچه نوشته شود. بچهها باید بدانند وقتی در درونشان میخواهند بگویند نه، نباید ناخواسته موافقت کنند. بسیاری از بچهها از همین زاویه ضربه میخورند. به آنها چیزهایی تحمیل میشود؛ ولی از روی ناچاری، ترس، خجالت، آبروریزی یا اجبارهای دیگر بله میگویند. ممکن است پسر بزرگتری سیگاری به یک نوجوان بدهد. او خجالت میکشد که جلوی دوستانش کنف شود، خب سیگار را میگیرد و پک میزند. اگر به آن بچه توسط یک داستان خوب آموزش داده شود که نه گفتن را یاد بگیرد و حق خود بداند خیلی مفید است. خیلی مسایل دیگر هست، این نه گفتن را فقط مثال زدم. واقعیت این است که بیشتر کودکانونوجوانان از این جنبهها آسیب میبینند.
همینطور قصهها میتوانند در مورد مسایل روز مثل حفاظت از محیطزیست، آشغال نریختن در شهر، رعایت قوانین راهنماییورانندگی به کودکان آموزش بدهد. متاسفانه الان غیر از کانون پرورش فکری، جریانات دیگر مثل ارشاد یا تلویزیون که کارهای فرهنگی میکنند توجهی به این مسایل ندارند. آنها در دنیای خودشان غرقشدهاند و تمام ذهنیتشان هم به طرف فیلمها و آثار بزرگسال رفته است. اینهمه نویسندهی زحمتکش کودکونوجوان داریم که آثارشان چاپ نمیشود، خواننده ندارد و فضایی برایشان وجود ندارد؛ چون جریانات کلان فرهنگی ما به مسایل آموزشی کودکان توجهی ندارند.
پیشنهاد شما به جریانسازان فرهنگی در این زمینه چیست؟ نهادهای اصلی باید چه نقشی در این زمینه ایفا کنند تا قصهگویی دوباره احیا شود. قصهگویی با این طرفیتهای فوقالعادهی آموزشی و تربیتی زمانی بخشی از فرهنگ ما بوده، ولی فراموششده است.
- در تمام دنیا مساله طور دیگری است، مثلا شما میبینید یک نویسندهی انگلیسی هری پاتر را مینویسد، مطرح میشود و کتابهایش در دنیا منتشر میشود. این یعنی کتاب در دنیا اهمیت خودش را حفظ کرده است. واقعیت این است که اینجا نوشتن برای بچهها فراموششده است؛ اینکه کتابی سروصدا کند، مطرح شود و یا روی اثر و نویسندهی آن تبلیغات شود. در دورهای روی آثار آقای مرادی کرمانی خیلی خوب کار کردند، جواب هم داد و سریالی هم ساخته شد. میبینید که وقتی سریالی به اسم «قصههای مجید» ساخته شد چهقدر بازتاب داشت و مردم چهقدر با نویسنده و آثارش آشنا شدند. بااینحال همین نویسنده هم بهمرورزمان بهنوعی رهاشده است. خیلی از نویسندههای خوب ما هستند که کاملا محو شدهاند و دیده نمیشوند. تلویزیون سراغ این افراد نمیرود که کارهایشان را به تصویر بکشد و آموزشوپرورش هم آنقدر درگیر گرفتاریهای مدارس خودش است که به این کارها نمیرسد. درنتیجهی این شرایط فضا برای عرضاندام نویسندهی کودکونوجوان ایجاد نمیشود. تلویزیون هم سریالهای تاریخی راجع به چند هزار سال پیش میسازد که ربطی به جامعهی امروز ندارد. میتوانند در سال یکی از این سریالهای تاریخی بسازند، ولی بیایند تعداد زیادی سریال هم راجع به زندگی ما و این بچهها بسازند. چند میلیارد پول میدهند که راجع به فلان شخصیت تاریخی فیلم بسازند. خب اینها مهم است، ولی همهی زندگی ما که نشد شخصیت تاریخی. ما گرفتاریهای دیگری داریم، کودکان زیادی داریم که در معرض آسیبهای اعتیاد هستند. به این مسایل پرداخته نمیشود و همینطور در یک دنیای افسانهای و خیالی ماندهایم. این بودجهها اگر درست هزینه شود هم آثار آموزشی و تربیتی خوب تولید میشود و هم نویسنده و فیلمساز میتواند از انزوا خارج شود و فعالیت کند.