روح الله زارع کارشناس هنری کانون استان یزد که از دیرباز دستی در فیلم سازی، تدوین و سمعی و بصری دارد، سازنده اولین فیلم کانونی باعنوان "لحظاتی با استاد مهدی آذر یزدی" است. در گفت و شنودی با او بخش هایی از زندگی پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران را مرور می کنیم.
جناب زارع از ساخت فیلمتان بگویید: "لحظاتی با استاد مهدی آذر یزدی"
تازه کانون استان یزد دوربین (پی دی ۱۷۰) خریده بود جشنواره منطقهای قصهگویی سال ۸۵ به میزبانی یزد برگزار میشد، فرصت خوبی بود این که چهره و شخصیت آذر یزدی آن طور که هست در این جشنواره توسط کانون استان معرفی شود. خانم دوست فاطمیها مربی وقت فرهنگی کانون آمدند پیش من گفتند حیف شخصیت آذر است که در این جشنواره نادیده گرفته شود. ایشان واسطه شدند باهم رفتیم خانه آذر یک روز صبح یک روز دیگر که با گروهی از همکاران کانون استان رفتیم نزدیک غروب بود.
در مورد اولین دیدارتان با آذر و این که چطور سر صحبت را باز کردید برای این که از او فیلم بگیرید؟
راستش هرکی سراغ ایشان رفته بود، برای فیلم می گفت؛ سخت است از او فیلم گرفتن و حتی می گفتن بداخلاق است، از او غولی ساخته بودند اما با کانونیها خیلی صمیمی برخورد کرد. خانم دوست فاطمیها هم فضای گفت و گو را صمیمی کرد و به سمتی برد که استاد را با ما همراه کرد. ما گفتیم در حیاط راه برود روی سنگفرش ها آب بپاشد و یا چیزی پشت میزش بنویسد.
در این دو دیدار یک دیدگاهی نسبت به آذر پیدا کردید که قطعا تا امروز با شما هست کمی در مورد دیدگاهتان بگویید:
به نظرم آذر کار بزرگی در ادبیات کودک و نوجوان انجام داد. هم تبدیل متون تربیتی کهن به زبان ساده یک کار منحصربه فرد بود و هم شخصیت خود آذر یک شخصیت منحصر به فرد بود، اصلا فکر می کنم کار منحصر به فرد او با شخصیت منحصر به فردش ارتباط داشت. عاشق کتاب خواندن و عاشق نوشتن. آن هم نوشتن برای کودک بود کاری که هر نویسندهای انتخاب نمیکند. خانه اش، اتاق کارش منحصر به فرد بود. این طور بگویم در بند خانه فلان، ماشین فلان و پست فلان نبود اصلا تمام وقتش برای بچهها بود دغدغهاش بچهها بودند. یعنی همه توان خودش را صرف آن کاری که دوست داشت میکرد، صد در صد توان خودش را صرف کتابخواندن و صرف نوشتن برای بچهها کرد و به نظرم کار تاثیرگذاری انجام داد که در حوزه کودک و نوجوان بی نظیر بود، همه جراتش را ندارند که وارد این حوزه بشوند.
شما فرمودید آن طور که دوست داشت زند گی کرد:
ببینید این آدم به چیزی که خواسته پرداخته، و موفق شده و به نظرم از زندگیش لذت برده
از روز فیلمبرداری بگویید:
ما دو بار از آذر فیلم گرفتیم یک صبح و یک شب ( از غروب به بعد) روز اول از رفتار روزمرهاش گرفتیم. یه چند تا شوخی دلچسب هم آن روز به ما کرد، همانطور که گفتم منحصر به فرد بودنش در شوخیهایش هم صدق میکرد. ما که به خانهاش رسیدیم داشت رادیو گوش میداد و یک ترانهای داشت پخش میشد با همان خنده همیشگیاش صدای رادیو را کم کرد و با لحن دو پهلویی گفت: رادیو هم آدم را رسوا می کند. اما شبی که با همکاران و دوستان کانون رفتیم حال و هوای خودش را داشت انگار با صمیمت کانونیها دمخور باشد راحت و صمیمی برخورد برایمان لطیفه تعریف کرد، حرف زد، از نوشتنش، از دغدغهاش، از کودکیاش، از خاطراتش گفت. جو خیلی صمیمی بود در کل فیلمبرداری خوبی شد. من سبک فیلمبرداری روی دست اجرا کردم که آن روزها فیلمبرداری فیلمها این طور انجام میشد، بخشی روی پایه البته کار شد و بخش دیگر روی دست که جالب این جاست یک دوست تدوینگر دید و گفت؛ چقدر جالب که این فیلم مستند با این سبک فیلمبرداری انجام شده است. در توضیح این نوع فیلمبرداری باید بگویم این نوع فیلمبرداری ریتم حرکتی دارد.
خوب، از نتیجه کار راضی بودید؟
بله در کل فیلم خوبی بود مخصوصا که تدوین خوبی هم داشت تدوین را با آقای ثباتیان انجام دادیم. بهتر است این طور بگویم در شرایط خوبی فیلم گرفتیم و در شرایط خوبی تدوین شد. یه جورایی یک پکیج کامل شد، آقای ثباتیان بسیار خوش ذوق، خوش فکر بودند و تدوین فیلم هم عالی شد. آقای ثباتیان وسواس این داشت چندین بار فیلم را دید تا شخصیت آذر دستش آمد. فیلم طوری شد که هربار که می بینی انگار جنبهای از شخصیت آذر را می بینی و نتیجه این شد که این فیلم بیشتر فیلمهای دیگری که در مورد آذر ساخته شده، دیده شد. در صورتی که فیلم هایی هم ساخته شده که هنوز در آرشیو فیلمساز هست و به نمایش درنیامده است.
جناب زارع علاوه بر فیلمسازی، شما در تیزر بیست و پنجمین جشنواره بینالمللی قصهگویی نیز نقش آذریزدی را بازی کردید در خصوص این موضوع هم صحبت کنید:
بله درست است تیرز جشنواره بیست و پنجم طرح آقای سلمان روغنی مدیر شرکت فیلمسازی ۵۹، ایشان از فعالان تدوین یزد و مدرس تدوین و از افراد خوش ذوق هنری هستند که با هزینه خودشان این تیزر را تولید کردند. وقتی طرح به مدیرکل کانون استان خانم قوامی پیشنهاد شد بحث بازیگر پیش کشیده شد. کسی که چهرهاش شبیه آذر باشد. خانم قوامی استقبال کردند و گفتند این آقای زارع حی و حاضر رفتیم تست گریم به خاطر بینی بزرگ من نقش پیرمرد بیشتر به من میخورد با خال و عینک...
من در این کلیپ نماد آذر بودم دوچرخه نماد یزد کتابهای قصههای خوب برای بچههای خوب، کوچه پس کوچههای یزد کوچه آشتی کنان و نماد داستانهای مختلف مثل چیدن سیب (حسن کچل) قل خوردن کدو (کدو کدو قل قله زن) نقالی (شاهنامه) چراغ جادو (علاء الدین و غول چراغ جادو)
برای تماشای تیزر بیست و پنجمین جشنواره بینالمللی قصهگویی در بستر پیامرسان ایتا از اینجا اقدام نمایید.
باتوجه به این که آذر در حق بچهها و کانون استان لطف کرده حتی خانهای که استاندار به او بخشید را به کانون هدیه داد؛ ما باید برای ادای دین به این مرد بزرگ، چه کار کنیم؟
به نظرم کانون مخصوصا کانون استان یزد باید عزم جزم کند برای پژوهش روی مجموعه کتابهای آذر مخصوصا کتابهای "قصههای خوب برای بچه های خوب" در برههای از زمان عجین شدن با این کتابها باعث میشود آدمهایی تربیت شوند که ادامه دهنده راه آذر باشد. پژوهش در این کتاب آدمهای جدید میسازد، شخصیت جدید و دیدگاههای جدید تولید میکند. و این باعث می شود که این قطار اندیشه نمیایستد، ادای دین جز این طریق نیست راهش گذر و پرداختن به ادبیات کودک و نوجوان است.
برای تماشای کلیپ لحظاتی با استاد مهدی آذر یزدی در بستر پیامرسان بله از اینجا اقدام نمایید.