در مورد اولین دیدارتان با استاد مهدی آذر یزدی بگویید.
ما اعضای فعال مجتمع فرهنگی هنری بودیم یک روز خانم دوست فاطمیها که آن وقتها مربی مرکز ما در کانون بودند، در مورد استاد مهدی آذر یزدی و آثارش صحبت کردند و کتابهایش را معرفی کردند. بعد هم برنامهریزی کردند برای اینکه یک روز برویم دیدار ایشان. روزی که رفتیم خانه آذر، یادم هست همه اتاقها پر از کتاب بود. آنقدر که حتی در حیاط از کتاب سکویی درست شده بود انگار از در و دیوار اتاق ها کتاب میبارید. راستش ما ناصر کشاورز را دیده بودیم و چند شاعر و نویسنده کشوریِ دیگر. از نویسنده و شعرای معروف یک تصویر خاصی داشتیم که وقتی استاد مهدی آذر یزدی را دیدیم با تصویری متفاوت روبرو شدیم. مظلومانه زندگی میکرد. حتی چراغ بالای سرش و میز مطالعهاش را خودش درست کرده بود.
شنیدهام که آذر برای دیدار مجدد شما نوجوانان به مجتمع آمد؟
ما به دیدار ایشان رفتیم و ایشان هم به عنوان بازدید به مجتمع آمدند و برایمان صحبت کردند. با دیدن کانون به یاد کودکیهایشان افتادند و اینکه چه قدر همیشه آرزو داشتند به مدرسه بروند و موقع صحبت درباره اولین روزی که در بزرگسالی از نزدیک فضای مدرسه را دیدهاند گریه کردند. یادم هست که همه ما با دیدن اشکهای ایشان بسیار تحت تاثیر قرار گرفته بودیم. آن زمان من یک کار مشبک تازه درست کرده بودم که به ایشان هدیه دادم و خیلی خوشحال شدند.
خوب امروز شما در زمینه ادبیات تحصیلات عالیه دارید. نگاه امروزتان را به مهدی آذر یزدی از نظر یک دانشآموخته ادبیات بگویید.
بگذارید اینطوری بگویم ما در داستان کوتاه، جمال زاده و صادق هدایت را داریم چون اولینهای داستان کوتاه بودند، در سیر تاریخ داستان کوتاه ایران خیلی از نویسندگان شاخصتر هم آمدند اما همیشه اولینها مطرح میشوند چون جسارت برداشتن قدم اول را دارند. آذر هم همینطور کاری کرد که کسی انجام نداده است و با مجموعه "قصههای خوب برای بچه های خوب" پلی به ادبیات کهن زد. آثار این مرد بزرگ تاریخ انقضا ندارد و منحصر به فرد خودش است.
البته یک تحلیل دیگری که من دارم، این است که نگاه استاد مهدی آذر یزدی خیلی اخلاقی است و تحت تاثیر نگاه تربیتی ادبیات کهن است. اما از جنبهای دیگر میتوان به روان بودن و صادقانه بودن قلم ایشان توجه کرد. حتی جاهایی که پند و اندرز هم میدهد به دل مینشیند چون بازتاب همان شخصیت دوست داشتنی و کیفیتی است که از نزدیک ایشان را دیدیم. ساده، بی شیله پیله، کمی طناز و البته تاثیرگذار. اینطور آدمها تاریخ انقضا ندارند.
یادم هست که شما در همایش بنیاد نخبگان، مقالهای ارائه دادید در مورد یکی از کتابهای مجموعه " قصه های خوب برای بچه های خوب " در خصوص این مقاله میگویید؟
بله من یک بررسی روی جلد اول مجموعه "قصههای خوب برای بچههای خوب انجام دادم که در آن همایش برگزیده شد. حکایتهای عطار نیشابوری که حکایتهای اصلی را خواندم و با اثر استاد مقایسهای کردم. در این مقایسه یک تقسیمبندی در خصوص آثار بازنویسی شده وی انجام دادم، بعضی از آثار این مجموعه بازنویسی ساده، بعضی بازنویسی خلاق و بعضی بازآفرینی است.
میشود توضیح بیشتری بدهید؟
ببینید در بخش بازنویسیهای ساده، نه تنها ساختار و شاکله داستان حفظ شده بلکه پیرنگ داستان هم دقیقا بر مبنای اثر مبدأپیش میرود و مؤلف، تنها واژگان یا مفاهیمی که درک آن برای کودک و نوجوان مشکل بوده را سادهسازی کرده است و یا با تکنیکهای داستاننویسی همچون دیالوگ نویسی، یک حکایت ساده عطار را به داستان جذاب امروزی تبدیل کرده است. اما در داستانهایی که در دسته بازنویسی خلاق قرار می گیرند، پیرنگ داستان همان پیرنگ اولیه کتاب مبدأ است، اما با تغییرات جزئی در روایت، درونمایه داستان به کل عوض شده است و به تبع آن مفهوم منتقل شده به کودک و نوجوان هم به کلی دستخوش تغییر میشود.
در خصوص آثار بازآفرینی ، داستان ثانویه که ایشان نوشتهاند هم در پیرنگ و هم در درونمایه به حدی تغییر کرده که به سختی و از طریق برخی جزئیات پیش پا افتاده میتوان تشخیص داد که حکایت مبدأ کدام بوده است.
اگر حرفی است که من نپرسیدهام، بفرمایید؟
از بزرگی سخنی هست که می گوید با ایستادن بر شانههای غولها فاصله دورتری را می شود دید. آثار ادبیات کهن مثل شاهنامه، کلیله و دمنه، مثنوی معنوی، گلستان سعدی و... این آثار باید حیات زنده داشته باشند باید در اعصار مختلف تداوم داشته باشند و استاد مهدی آذر یزدی همین کار را کرد با بازنویسی از آثار کهن در مسیر این تداوم و حیات زنده آنها قدم برداشت و تاثیرگذار بود. دست روی آثار برجسته گذاشت، آثاری که قابلیت بازپرداخته شدن دارند و پس او انتخاب خوبی کرد و تلاش و پشتکار و مطالعه مستمر چنین آثاری را خلق کرد.